کمپین بین المللی دعا فقط برای یک نفر با تولیدات رسانه ای در زمینه ی ترویج فرهنگ مهدویت و انتظار فعالیت میکند

امروز : یکشنبه, ۵ فروردین , ۱۴۰۳

مراتب وجودی امام و ‌درک مراتب نورانی امام

مراتب وجودی امام و ‌درک مراتب نورانی امام

مراتب وجودی امام
در ادامه مبحث نورانیت و موضوع احیاء، اماته، خلق و رزق ثابت شد که ظهور این افعال به عطای حق، توسط حقیقت محمد و آل محمد (علیهم السلام) صورت می‌گیرد: فبهم تظهر (یظهر) قدرته». «به وسیله اینان قدرت خدا ظاهر می‌گردد».
در دعای کمیل می‌خوانیم: «اللهم إنی أسألک… بقوتک التی قهرت بها کل شیء… » مصداق بارز ظهور چنین قدرتی در زمان حکومت مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه) تجلی خواهد یافت که جهان ظلمانی را به بهشت برین مبدل می‌سازد.
این قدرت، همان قدرتی است که با یک اشاره گوشه چشم او، افلاکیان از حرکت باز خواهند ایستاد و با یک اراده و اشاره کوچک این یگانه پادشاه عالم،جمیع کائنات در گردش می‌شوند.
در روایات بسیاری این مطلب بیان شده است که خداوند امور بندگان را به ما سپرده است «فوض إلینا أمور عباده». البته این تفویض به معنای تفویضی که گروه مفوضه اظهار می‌داشتند نیست، که نعوذبالله می‌گویند:
«خداوند دست روی دست گذاشته و خود به کناری رفته و هیچ مداخله و اراده و تصمیمی در امر نظام آفرینش ندارد و ائمه اطهار (علیهم السلام) به طور مستقل بدون دخالت و اذن خدا نظام جهان را به نظم و ترتیب در می‌آورند و ملک از دست خدا خارج شده و به اینان واگذار گردیده است».
اینطور نیست؛ بلکه ائمه اطهار (علیهم السلام) به شدت از این نوع طرز تفکر متنفرند و اعتقاد داشتن به این نوع تفویض را کفر و معصیت بزرگی می‌پنداشتند.
اما عقیده درست آن است که محمد و آل محمد (علیهم السلام) به اذن خدا واسطه انجام کارها هستند؛ مثل دست شما که تا اراده خودتان نباشد، دست هیچ نیرو و استقلالی از خودش ندارد. بدان معنایی که بعضی می‌گویند دست اختیاری از خود ندارد (مانند جبریون) ؛ بلکه به این معناست که اختیار و اراده اهل بیت: تماما تسلیم اختیار پروردگار است و چیزی را که خدا اراده نکند و راضی نباشد، اختیار نمی کنند و ائمه اطهار علیهم السلام) یا هیچ موجودی در امر خلقت، میراندن، زنده کردن، روزی دادن و هیچ امر دیگری شریک خدا نیستند. خدای بی همتا در همه امور، یگانه و لاشریک است؛ ولی حکمت حق به این تعلق گرفته که همه امور عالم هستی از طریق اسباب ظاهری و باطنی اداره گردد. از این رو به وسیله محمد و آل محمد (علیهم السلام) می‌میراند، به وسیله ایشان روزی میدهد و زنده می‌کند و سپس می‌میراند:
«أبی الله أن یجری الأشیاء إلا بالأسباب».
خداوند ابا دارد از این که بدون اسباب و وسیله، کاری را به انجام رساند».
بنابراین اگر معتقد باشیم که ائمه اطهار (علیهم السلام) مستقلا و بدون اراده حق تعالی در امور آفرینش دخالت دارند، طبق فرمایش خودشان، کفر محض است که از شدت بغض نسبت به صاحبان این عقیده از حضرت امام رضا (علیه السلام) درباره غالیان پرسیدند، حضرت (علیه السلام) فرمودند: «غلات کافرند و مفوضه مشرک. هر که با ایشان و معاشرت کند یا با اینان چیزی بخورد یا… از دوستی خدا و ما اهل بیت (علیهم السلام) بیرون می‌رود».
درک مراتب نورانی امام
قلوب ما قابلیت فهم و پذیرش مقامات و بزرگی این ذوات مقدس را ندارد و آنچه ما در این مجموعه به عنوان نورانیت ذوات مقدس آوردیم، در واقع همه در مرتبه فهم خود ماست و هنوز قدم دوم را روی پله بعدی نگذاشتیم و نمی توانیم هم بگذاریم. حتی خواص از شیعیان، از بزرگی شأن و عظمت محمد و آل محمد (علیهم السلام) در این وادی حیران و سرگردان مانده اند. حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به اسراری که در سینه مبارک دارند، اشارتی می‌فرمایند: «بل اندمجن علی مکنون علم لو بحت به لاضطربتم اضطراب الأرشیه فی الطوی البعیده». «بلکه به علم مکنون و سر مخزون پیچیده شده‌ام که اگر آن را برای شما اظهار نمایم، هر آیینه مضطرب می‌شوید و مانند لرزیدن ریسمان در چاه عمیق و بسیار گود، به لرزه می‌افتید». حال با این توصیف اگر هزاران کتاب درباره مقامات نورانی این ذوات مقدس نوشته شود، حقیقتا جز الف نیمه تمام نخواهد بود. در منزلت و قائم مقامی اهل البیت (علیهم السلام) همین بس که حضرت امام باقر (علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه «تبارک اسم ربک ذی الجلال والإکرام ».فرمودند: «آن جلال و بزرگواری خدا ما هستیم که بندگان به اطاعت و فرمانبرداری از ما میتوانند به کرامت و بزرگواری نایل آیند». «إن لله اختص لنفسه بعد نبیه ص من بریته خاصه علاهم بتعلییه و سمابهم إلی رتبته» « از روی تحقیق خداوند متعال بعد از پیامبر برای خود، ایشان را مخصوص گردانید، و به آنان مقام رفیعی عنایت فرمود و تا رتبه رسولش بالا برد». اگر درایتی باشد، همین یک روایت شگفت، عقول خلایق را به تحیر و تعجب خواهد کشاند. حال ببین امام زمانت کیست و با این اوصاف اگر کسی به سوی چنین شخصیت بزرگی رو کند، چه قدر منزلت و ارزش و بزرگواری پیدا خواهد کرد. پس بدان صاحب قدرت و افعال خدا، مولا صاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که خداوند برای ایشان به جهت تسلط به جمیع امور آفرینش چیزی کم نگذاشته و ایشان را همانند کعبه، جهت بندگی خویش قرار داده است.
«لقد خلقتهما علامه بین خلقی» «آنها را آفریدم تا علامتی باشند بین بندگانم» چنین معرفتی بنده را به عالی ترین مراتب ایمان خواهد رسانید. جناب سلمان و ابوذر از حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) سوال نمودند که نهایت مرتبه ایمان مؤمن چیست؟ ایشان فرمودند: «لا یرد من أمرنا إلیه شیء إلا شرح صدره لقبوله ولم یشک و لم یرتب »
«هیچ چیزی از امر ما (مقامات فضایل و گفتار) به فرد نمی رسد، مگر این که سینه اش برای پذیرش آن، آمادگی و گشایش دارد و بدون شک و تردیدی می‌پذیرد».
مقامات والای امام (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
یکی از عالی ترین مراتب معرفت، شناخت جایگاه مشیت که از شئونات وجه الله است می‌باشد. احادیث در باب مشیت و اراده پروردگار در کتاب اصول کافی، ج ۱، ص ۵۵، کتاب توحید بحارالانوار، ج ۴ و ۵ و بعضی از دیگر منابع شیعی فراوان دیده می‌شود. ما برای کسب معرفت به نورانیت این انوار مقدس باید بدانیم که طبق روایات، اولین مخلوق قبل از هر چیزی مشیت خداوند متعال است. حضرت امام صادق (علیه السلام) در روایتی می‌فرمایند: «خلق الله المشیه قبل الأشیاء». «اولین مخلوق خداوند قبل از خلقت اشیاء، مشیت است». حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «المشیه محدثه. »
«مشیت حادث است (یعنی خلق میشود) ». واضح تر این که حضرت امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند: «المشیه و الإراده من صفات الأفعال فمن زعم أن الله تعالی لم یزل مریدا شائیا فلیس بموحد». «مشیت و اراده از صفات فعل خداوند هستند؛ پس کسی که گمان کند خدا از ازل مشیت داشته، موحد نیست». یعنی مشیت و اراده که جدای از ذات مقدس است، از صفاتی است که مربوط به فعل خداوند می‌باشد. حال این مشیت به چه شکل و نحوه ای باید به وجود آمده باشد؟ حضرت امام صادق (علیه السلام) در این باره می‌فرمایند: «خلق الله المشیه بنفسها ثم خلق الأشیاء بالمشیه».
خداوند مشیت را بدون واسطه آفرید؛ سپس اشیاء را به واسطه مشیت آفرید». برای فهم این روایت، مثال‌هایی آورده می‌شود؛ مثل این که هر چیزی با آب، مرطوب می‌شود؛ ولی آب با هیچ چیزی خیس نمی گردد؛ زیرا ذات و طبیعتش مرطوب است. همچنین هر چیزی با روغن چرب می‌گردد؛ ولی خود روغن با چیزی چرب نمیشود. امام از شخصی سوال کرد:
«آیا اراده، فعل است یا غیر فعل؟ » راوی عرض کرد: «بلکه اراده فعل است ». امام (علیه السلام) فرمودند: «پس اراده حادث است؛ زیرا همه افعال حادثند». نتیجه این که هر چیزی که حادث است، جدای از ذات مقدس می‌باشد. این اراده و مشیت خدای متعال، همان فعل خداست. بر خلاف ما انسانها که اول فکر می‌کنیم و سپس اراده می‌کنیم بعد فعل را انجام میدهیم، اراده خداوند همان فعل اوست و مثل مخلوقات که اراده شان از فعل شان جدا است، نیست. «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ».جز این نیست وقتی می‌گوید باش، پس می‌شود». حضرت امام رضا (علیه السلام) در روایتی می‌فرمایند: اراده خدا همان احداث و ایجاد اوست، نه چیز دیگر «فاراده إحداثه لاغیر زپذلک». زیرا خدا را نیاز به اندیشه و عزم و فکر نیست؛ بلکه اینها همه، صفات خلقند و از خالق منتفی اند؛ پس اراده خدا فعل اوست. به هر چیزی که بخواهد می‌گوید «کن» و آن هم بدون این که گفتن یا عزم یا… در میان باشد، موجودیت پیدا می‌کند «.. و لاکیف لذلک کماأنه لا کیف له.. ». با توجه به این نوع روایات، اگر مشیت که همان فعل خداست، حادث باشد، پس باید در اولین و بهترین جایگاه مقدس فرود آید که این مقام و رتبه، شایسته کسی جز امامان (علیهم السلام) نیست. جناب حاج آقا یعقوب الدین جویباری صاحب کتاب تفسیر کبیر البصائر سوره والعصر جلد دوم صفحه ۳۶۱ درباره مقامات نورانی حضرات معصومین (علیهم السلام) علی الخصوص حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می‌فرمایند:
چنین انسانی صاحب مرتبه «کن» می‌باشد. اوست مشیه الله که با مشیت الهی تصرف در کائنات می‌کند. در صفحه ۳۳۷ می‌فرمایند:
اهل البیت وحی (علیهم السلام) که سرسلسله آنها حضرت امیرالمومنین (علیه السلام است امام (علیه السلام) مشتق از علی اعلی مظهر اتم و اکمل اسماء حسنی الهی و کلمات الله غیر متناهی و نا محدودند (البته نه در عرض خدا بلکه در عرصه ممکنات) که هیچ رسول و نبی و هیچ وصی و مومن راستین توان درک اسرار خزان خزائن، واقعیت‌های آن‌ها را نداشته چه رسد به افکار. این کلمه مقدس (کن)، فقط در جایگاه قدسی و وجود ملکوتی امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف» مسکن می‌گزیند؛ زیرا در این زمان، درب اراده خدا از وجود گرامی امام عصر (عجل الله تعالی فرجه الشریف) باز می‌گردد. طبق روایت فوق هر چیزی که موجودیت پیدا می‌کند، توسط کلمه «کن» از زبان مبارک خلیفه الله خواهد بود. مرحوم علامه عالی قدر میر جهانی در کتاب ولایت کلیه، این روایت از امام معصوم (علیه السلام) را نقل نموده اند که: «نحن مشیه الله »
«مشیت و اراده خدا، ما هستیم». یا در روایت دیگر نقل است:
«فهم خاصه الله… و قدرۀالرب و مشیته».«اینان مخصوص خدا هستند؛ بلکه قدرت پروردگار و مشیت او می‌باشند». حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام در خطبه ای در مسجد کوفه می‌فرمایند: «إنما صدرت الأمور عن مشیته »«همانا منشا صدور تمام امور، از مشیت است». یعنی تمام فیوضات و مقدرات از درب مشیت بیرون می‌آید و بروز این مشیت از ناحیه محمد و آل محمد غالب است که طبق فرموده خودشان، همان کاف و نون «کن» هستند. اما آنچه نیازمند بحث است، ظرف «أوعیه » و محل فرود آمدن مشیت است. اراده ی خدا باید از مجرایی جاری گردد و آن ظرف، خانه قلوب مطهر ذوات مقدس است که فرموده اند:
«بل قلوبنا أوعیه لمشیه الله». «دل‌های ما ظرفهای اراده خداوند است». حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: «الامام… یجعل قلبه مکان مشیته». «خدای متعال قلب او (امام علیه السلام) را مکان مشیت خود قرار داده است». در واقع نفوذ اراده و کاری که حق تعالی می‌خواهد انجام دهد، از این ناحیه به اجرا در می‌آید؛ چراکه که مجریان دستگاه آفرینش، ائمه اطهار (علیهم السلام) هستند و این همان مقام اراده اللهی و سبب بودن برای خلقت است. کسی که دارای چنین مقام شگفت آوری است، باید به خدا متصل باشد. البته اتصالی که ناشی از قرب معنوی است و نه فنای در ذات اقدس الهی. همان چیزی که آیه شریفه«ثم دنا فتدلی * فکان قاب قوسین أو أدنی». بدان اشاره دارد که فرمودند:
«إذا شئنا شاء الله و لانشاءإلاأن یشاء الله». «هنگامی که چیزی را اراده کنیم یا بخواهیم، همان لحظه، بدون انقطاع، خدا هم همان را اراده کرده و می‌خواهد. چیزی را اراده نمی کنیم، مگر اینکه خداوند اراده کند». در فرازی از زیارت حضرت امام حسین (علیه السلام) می‌خوانیم: «إراده الرب فی مقادیر أموره تهبط إلیکم و تصدر من بیوتکم». «اراده پروردگار در اندازه گیری کارهایش و اراده جمیع امورش به سوی شما فرود می‌آید».
یعنی اراده خدا در تقدیر امور و کارهایش به سوی خانه‌های شما فرود می‌آید و از آنجا به تمامی ذرات آفرینش صادر می‌گردد. آن خانه ها، همان ابدان مطهر و قلوب نورانی ایشان است که خزائن علم خداوند متعال است، همان سینه ای که محل اراده اوست. پس هر چیزی که از ناحیه امام (علیه السلام) صادر می‌شود، معارض با اراده خدا نمی شود. با این تفصیل، در نزد اهل بصیرت و معنا، دیگر جنبه‌های بشری امام (علیه السلام) لحاظ نمیشود؛ بلکه هر چه از وجود امام (علیه السلام) می‌بینند، به اصطلاح، خدایی‌های خداست؛ یعنی همه کارهای خدایی و در صفات و فعل، متخلق محض به اخلاق الله هستند.
حضرت امام صادق (علیه السلام):
«العبودیه جوهره کنههاالربوبیه» «عبودیتی حقیقتی است که آن طرف سکه اش و سویدای آن، ربوبیت است».
مجری خلق و رزق
نحوه اجرای مشیت الهی در مورد احیاء، اماته، خلق و رزق را در روایت زیبایی مورد بررسی قرار میدهیم. امیرالمومنین (علیه السلام) به یکی از یهودیان فرمودند:
«خداوند متعال به دست امنا و سفیران خود بعضی از امور را جاری می‌سازد و فعل آنها فعل خداست و برای خدا اولیایی است که افعال آنان را مجرای فعل خویش قرار داده.
یهودی پرسید: «این حجت‌ها چه کسانی هستند؟ »
حضرت فرمودند:
آنان اولیای امر هستند که خدا درباره آنان فرمود: «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم »
یهودی پرسید: «این امر چیست؟ »
حضرت فرمودند: «الذی به تنزل الملائکه فی اللیله التی یفرق فیها کل أمر حکیم من خلق و رزق وأجل و عمل و عمر و حیاه و موت وعلم غیب السماوات والأرض و المعجزات التی لا تنبغی إلا الله و أصفیائه والسفره بینه وبین خلقه».
«آن چیزی است که ملائکه به آن چیز نازل می‌شوند در شب قدری که خداوند تمام امور را در آن شب تقدیر می‌کند که عبارتند از: خلق، رزق، اجل (مهلت)، حیات، موت، علم غیب آسمانها و زمین و معجزاتی که شایسته نیست مگر برای خدا و اصفیا و سفیران خدا بین او و خلقش و آنها وجه اللهی هستند که خداوند فرمود: «فأینما تولوا فثم وجه الله» هم بقیه الله یعنی المهدی».
از این روایات استفاده می‌گردد که امور احیا و اماته خلق و رزق جمیع مخلوقات فقط از جانب خدا اندازه گیری شده و به امضای اهل بیت: اجرا می‌گردد و بدست ملائکه خلاقه و… که به عنوان کارگزاران امام هر زمانی می‌باشند، اجرا می‌شود.
شیخ طوسی (رحمه الله) در کتاب الغیبه نقل می‌کند که جماعتی از شیعیان، در مقام اهل بیت (علیهم السلام) اختلاف کردند. عده ای قائل بودند که خداوند عزوجل قدرت خلق و رزق را به امامان معصوم واگذار کرده است. در مقابل، عده ای بر این عقیده بودند که این امر، محال است و بر خداوند متعال جایز نیست که امر خلق و رزق را به ائمه واگذار کند؛ زیرا تنها خداوند متعال بر خلق اجسام قادر است.
شیعیان در این امر به نزاع شدید برخاستند. شخصی که در آن مجلس حاضر بود، گفت: «چرا نزد ابی جعفر محمد بن عثمان ثمری (سفیر دوم حضرت صاحب الزمان عجل الله فرجه) نمی روید و در این باره از او سؤال نمی کنید تا حق بر شما روشن گردد؟ او تنها راه و واسطه به سوی حضرت صاحب الأمر (عجل الله فرجه) است». شیعیان بر این امر راضی شدند و نامه نوشتند و در آن، مسئله خود را پرسیدند. حضرت در جواب نامه مرقوم فرمودند:
«إن الله تعالی هوالذی خلق الأجسام وقسم الأرزاق، لأنه لیس بجسم ولا حا فی جسم، لیس کمثله شیء وهو السمیع العلیم، وأما الأئمه فإنهم یسألون الله تعالی فیخلق، ویسألونه فیرزق، إیجابا لمسألتهم وإعظاما لحقهم».
«تنها خداوند متعال است که اجسام را خلق و روزی‌ها را تقسیم کرده است؛ زیرا او جسم یا حلول کننده در جسم نیست. چیزی همانند او نیست. او شنوا و داناست؛ اما ائمه: چیزی را از خدا می‌خواهند و خدا نیز برای آنان خلق می‌کند. از خدا می‌خواهند، خدا هم روزی میدهد. خدا چنین می‌کند چون بر خود حتم کرده که خواسته آنان رااجابت و منزلت و شأن آنها را عظیم گرداند».
لذا از این روایت نورانی اینطور فهمیده میشود که بعد از تقدیرات الهی در این امور، اهل بیت (علیهم السلام) می‌توانند از خداوند طلب جابجایی امری را نمایند و خداوند نیز به احترام آنان اجابت می‌فرماید. البته این طلب بر اساس علم به مصالحی که خداوند این علم را به آنان داده که منافاتی با تقدیرات الهی نداشته؛ اعطای آگاهی از امور به اهل بیت (علیهم السلام) هم جزئی از تقدیرات الهی است و خداوند خواسته بدین طریق مقام و جلال آنان را به ملائکه و خلائق بنمایانداست.
روایاتی دیگر که در این زمینه (اجری خلق و رزق و… ) وارد شده، روایاتی است که ذیل آیه «تنزل الملائکه والروح فیها بإذن ربهم من کل أمر» وآیه شریفه «فیها یفرق کل أمر حکیم» در کتاب تفسیر قمی آمده که یکی از اموری که ملائکه بر امام زمان (عجل الله فرجه) نازل می‌کنند، امر خلق و رزق و احیا و أماته است که اولین شخصیت صاحب امضاء، مولا صاحب الزمان میباشند که به فرمان ایشان، ملائکه مامور، امور را به انجام می‌رسانند:
با توجه به روایت شریفه ای که در آن می‌فرمایند: «أبی الله أن یجری الأشیاء إلا بالأسباب». ظاهره مراد از سبب، علت نیست؛ بلکه مراد، وسیله انجام امور است.
در بیان امام مهدی (عجل الله فرجه) که می‌فرمایند خلق و رزق به ایشان سپرده یا به عهده ما گذاشته، منظور این است که خدای تعالی این امور را به ما تفویض نکرده؛ بلکه خود خداوند است که این امور را تقدیر می‌کند؛ اما طبق روایات قبلی، اجرای این امور بعد از تقدیرات الهی به اعطا و اذن حق تعالی، به دست اهل بیت (علیهم السلام) جاری می‌شود. بدین سان سبب و مبداء هر چیزی ایشانند؛
«نحن سبب خلق الخلق» «سبب خلق شدن خلائق مائیم. »
همچنین پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله) فرمودند: « خلق الخلائق من نورنا فنحن صنایع الله، والخلق من بعد صنایع لنا أی مصنوعین لأجلنا».
«خلایق از نور ما خلق شده اند. بنابراین ما آفریده خدا هستیم و موجودات دیگر، برای ما خلق شده اند یعنی بخاطر ما خلق شده اند». صاحب کتاب مشارق انوار می‌گوید:
«أی مصنوعین لأجلنا». یعنی مخلوقات به خاطر ما خلق شده اند. دلالت دیگر، حدیث شریف کسا میباشد که می‌فرماید: «وعزتی وجلالی إنی ما خلق سماء مبنیه ولاأرضا مدحیه ولا قمر منیرا ولا شمسا مضیئه ولا فلکا یدور ولا بحرا یجری ولافلکا یسری إلا لأجلکم ومحبتکم».
به عزت و جلالم سوگند که من آسمان بناشده و زمین گسترده و ماه تابان و مهر درخشان و فلک چرخان و دریای روان و کشتی در جریان را فقط به خاطر شما و محبت و دوستی شما آفریدم. همچنین خداوند در حدیثی قدسی خطاب به پیامبر گرامی (صلی الله علیه وآله) فرمود: یاأحمد! لولاک لما خلقت الأفلاک، ولولا علی لما خلقتک، ولولا فاطمه لما خلقتکما».ای احمد، اگر تو نبودی افلاک را خلق نمی کردم و اگر علی نبود تو را خلق نمی کردم و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمی کردم». در روایتی آمده است که حضرت امیر المؤمنین، علی عن، در نامه ای به معاویه (لعنت الله علیه) چنین نوشتند:
«إنا صنائع ربنا والناس بعد صنائع لنا». «ما ساخته پروردگارمان هستیم و مردم بعد از آن ساخته شده برای ما هستند. »
در توقیع شریف از حضرت صاحب الامر (عجل الله فرجه) آمده است که:
«نحن صنائع ربنا والخلق بعد صنائعنا». «ما ساخته پروردگار و خلائق ساخته دست ما هستند».
علامه مجلسی(ره) در بحارالانوار در توضیح این عبارت مینویسد:
«این سخنی عجیب است که اسرار عجیی از غرایب شئون آن بزرگواران را در بر دارد و عقول از رسیدن به کنه آن عاجزند. ما به اندازه ای که آن آشکار شود و برای ما ممکن است، درباره اش صحبت می‌کنیم و می‌گوییم: صنایع جمع صنیعت است و صنیعت پادشاه، یعنی کسی که پادشاه او را برای خود برگزیده، مقام او را بلند کرده و هرطور خواسته او را تربیت فرموده است. مانند آیه شریفه ای که می‌فرماید:
«واصطنعتک لنفسی».
«تو را برای خودم ساختم».
‌حجاب الله
مقامات و فضایلی که حاکی از عظمت امامان معصوم (علیهم السلام) است، از حد احصاء خارج است. طبق فرمایشات معصومین (علیهم السلام)، هیچ پیامبر و فرشته ای نمی تواند آن را درک کند.
حضرت امام رضا (علیه السلام) در شأن این انوار مقدس فرمودند:
«و کیف یوصف أو ینعت بکنهه أو یفهم شیء من أمره أو یوجد من یقوم مقامه».
«چگونه ممکن است وصف شود یا کنه حقیقت امام شناخته گردد یا امری از امور آنان فهمیده شود یا کسی یافت شود که جایگزین آنان گردد و مردم را بی نیاز کند؟ »
علامه مجلسی (رحمه الله) درباره «محتمل لعلمکم» می‌نویسد:
«آن چه از شما (ائمه اطهار) رسیده است بر فرض که عقل قاصر و فهم اندک من به آن نرسد، رد نکرده و پذیرا می‌گردم».
در ادامه انفاذ مشیت و اراده حق تعالی توسط خاندان وحی، مقام حجاب یا واسطه گری بین مخلوقات است که فرموده اند:«فنحن روالله و کلمته احجتب بنا عن خلقه»«پس ما روح خدا و کلمه او هستیم و خداوند به وسلیه ما از خلقش محجوب (در حجاب کشیده) گشت».
در جای دیگر نیز فرمودند: «الإمام جاب الله»امام حجاب خداوند است».
یکی از معانی حجاب، حدیث زیبایی است که امام معصوم آن را بیان فرموده اند: «أقامه فی سائر عالمه فی الأداء مقامه إذ کان لا تدرکه الأبصار و لا تحویه خواطر الأفکار ولا تمثله غوامض الظنن فی الأسرار»«حق تعالی محمد و آل محمد (علیهم السلام) را قائم مقام خود در همه عوالم قرار داده؛ چرا که چشمها خداوند را درک نمی کنند و خواطر و افکار و مجموع مشاعر خلقی، او را درک نمی کنند».
در واقع معنای واضح تر آن است که برای رسیدن به خدا باید به اهل البیت (علیهم السلام) رجوع کرد که فرموده اند: «و من قصده توجه بکم»
آنچه عالمان به علوم و فضائل اهل بیت (علیهم السلام) احتمال دادند و مفهومی که از «حجاب» برداشت نمودند، آن است که حجاب عبارت است از قرار گرفتن مقامات و کمالات خداوند در پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) و خاندانش علل و راه یافتن خلق به خدا به وسیله معصومین (علیهم السلام) ؛ «احتجب بنا» و به ما یا به وسیله وجود مااهل بیت (علیهم السلام) صفات خداوند متعال برای خلق ظاهر شده است و چون خلایق به شناخت خدا نیازمند بودند، خداوند متعال حجاب‌هایی را آفرید تا خلایق به وسیله این حجابها خدا را بشناسد و با رو آوردن به این مظاهر، صاحب معرفت گردند.
«یعرفک بها من عرفک».
«خدایا، هر کس تو را شناخت، به وسیله این آیات (محمد و آل محمد علیهم السلام) شناخت.
پس این حجابها، ظهور صفات و افعال خداوند هستند، نه ظهور ذات مقدس. از مقامات بسیار شگفتی که صاحبان خرد باید روی آن تعمقی خاص داشته باشند و دارای اسراری بس شگفت است که حضرت امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:
«لیس بین الله و بین حجته حجاب… نحن موضع سره».
میان خدا و حجت او حجاب و پرده ای نیست. ما محل رازهای خدا هستیم»
‌‌لسان الله
معانی این حجاب، مرتبه ی واسطه گری است که گفتار و پیام خدا را به مخلوقات ابلاغ نماید و آن حاکی از مقام لسان اللهی می‌باشد؛ چرا که ذات باری تعالی از تکلم و… که مستلزم جسمانیت است، منزه میباشد.
خداوند متعال دارای جسمی نیست تا زبان داشته باشد و فرمان دهد یا صاحب صورتی باشد که مورد خطاب قرار گیرد؛ بلکه طبق روایات، به وسیله احاطه علمی همه جا حضور دارد و هیچ چیزی از ذات مقدسش پوشیده نیست و این فرمان‌ها را به وسیله لسان خودش که ذوات مقدس اند، به جمیع مخلوقات می‌رساند.
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) می‌فرمایند: «أنا مکلم موسی من الشجره أنا ذلک النور».«آن کسی که با موسی (علیه السلام) از میان درختان صحبت کرد و آن نوری که موسی (علیه السلام) دید، من بودم».
بر همین اساس، اوامر الهی توسط پیامبر گرامی اسلام (ص) به گوش مخلوقات رسانیده شد و در دایره امکان، پیغام رسان و مجری امور تکوین و تشریع شدند.
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) فرموده اند: « أنا لسانه الناطق فی خلقه».«من زبان گویای خداوند در میان بندگان هستم».
این زبان همان است که در روز ازل از طرف خدای تعالی از همه، عهد (برای اقرار به توحید ونبوت و ولایت) گرفته است: «أنا آخذ العهد علی الأرواح فی الأزل»«من بودم که در روز ازل از ارواح عهد گرفتم».
برای فهم بیشتر از این روایت و توضیح مقام لسان الله، روایت است که فرموده اند: «خدای تعالی بعد از پیامبر (ص) جمعی از خالصان خلقش؛ یعنی آل محمد (علیهم السلام) را برای خویش برگزید و آنان را به علق خویش برتری بخشید و به مقام و رتبهای بس رفیع بالا برد و او (خداوند) آن نورها را بر تمام اعتراف کنندگان به ملک ربوبی و سلطان معبودی خویش حجت قرار داد و آنچه از امر خود خواست به آنان ولایت و حاکمیت داد و ایشان را مترجمان و مفسران مشیت خود (جعلهم تراجم مشیته) و زبان گویای اراده خود (آلن إرادیه) که در هیچ سخنی بر او نگیرند پیش و به فرمان او عمل کنند، قرار داد».
دیگر آنکه فرموده اند:«فنحن امره و حکمه».«فرمان و حکم خداوند ما هستیم».
در روایتی دیگر حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) می‌فرمایند:
«الإمام کلمه الله و حجه الله و وجه الله ونور الله و حجاب الله و آیه الله یختاره الله و یجعل فیه ما یشاء ویوجب له بذلک الطاعه والولایه علی جمیع خلقه فهو ولیه فی سماواته وأرضه».
«امام کلمه، حجت، وجه، نور، حجاب و نشانه خداوند است که خداوند او را انتخاب نموده اطاعت و ولایت او را به واسطه این انتخاب، بر تمام خلق واجب کرده است. پس اوسرپرستش در آسمانها و زمینش است».
بیان کلام حضرت آنست که خداوند اجراء امور و تقدیرات جمیع کائنات را به اذن خویش به آنان سپرده است.
این دست روایات بیانگر آن هستند که احکام و فرامین ذات حق، عزوجل، به واسطه امام هر زمان به اجرا در می‌آید.
این مقام است که دارای مرتبه واسطه گری بین خدا و دستگاه آفرینش میباشد؛ و اگر با چشم دل و بصیرت ملاحظه شود خواهیم دید که کلمه زیبای واسطه گری نقش بسته است.
چنانکه بر سر درب بهشت نوشته شده است: «لا إله إلا الله، محمد (صلی الله علیه وآله) رسول الله و علی (علیه السلام) ولی الله»
پس مشخص شد که خداوند امورات و تقدیرات ذره ذره هستی را به دست امام جاری می‌کند.
خداوند نام و حقیقت امام را در همه اجزای هستی نمایان ساخته است.
پیامبر گرامی (ص) فرمودند:
«شبی که مرا به آسمان‌ها بالا بردند، هیچ در و پرده و درخت و برگ و میوه ای را ندیدم، مگر این که: مکتوب علیها: علی (ع) علی (ع) و إن اسم علی (ع) مکتوب علی کل شیء».
«روی آن نوشته شده بود: علی (ع)، علی (علیه السلام).همانا نام علی (ع) بر هر چیزی نوشته شده است».
پس هرگاه نظرت بر هر یک از آثار الهی افتاد، بدان که ذکری دارد و شهادت ثالثه را جاری ساخته است.
اقرار به این شهادت، هدف خلقت بوده است؛ پس باید همه این سه شهادت را متصل و پیوسته به هم بخوانیم که اگر یکی از آنها از منظومه اعتقادی مومن حذف گردد، باعث نقصان ایمان او می‌شود، چنان که بعضی‌ها به توحید و نبوت قائل شدند؛ ولی ولایت حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را نپذیرفتند؛ در حالی که هر بخش این شهادت، بالأخص قسمت آخر آن، هدف دین و محل آزمایش الهی می‌باشد.

بدن‌های قدسی 
بدیهی است که عظمت امامان معصوم (علیهم السلام) در برابر سایر مخلوقات، بی پایان است. آنان ظاهرشان بشری و باطنش مخصوص خداوند متعال است.
« نحن الأسرار الإلهیه المودعه فی الهیاکل البشریه».
«اسرار خدایی که در صورت بشری به امانت نهاده شده، ما هستیم».
ایشان از ما خواسته اند عوارض بشری را هم از آنها دور بداریم «حظوظ البشریه». (تا نسبت خطا به آنها ندهیم)
ایشان با دیگر انسانها قیاس نمی شوند. حتی جنبه بشری آنها نیز دارای برتری‌هایی است. بدن‌های مطهرشان از همان ابتدای آفرینش؛ و در همان دوره ای که به صورت نطفه هستند، در نهایت اعتدال و کمال بوده و نه تنها هیچگونه غرض، مرض، نقص، رجس و نجاستی نداشته؛ بلکه این نطفه‌های نورانی از هرگونه پلیدی، مبرا بوده و در جمیع دوران به همان صفا و نورانیت و لطافت وکمال، پایدار و باقی هستند، بطوری که هیچ گاه مرگی بر ایشان غالب نمی شود، الا اینکه بر اساس حکمت الهی و اقتضاء بشری، مرگ را اختیار کنند.
به علت قدرتی که حق تعالی به این بزرگواران عنایت فرموده، حتی در کوچکترین اجزای کائنات که از چشم بشر پوشیده است، تصرف کامل دارند و با این قدرت، پس از مفارقت از دنیا، هیچگونه فنا و پوسیدگی برای ابدان مطهرشان نیست».
از جمله اقتضائات مقاماتشان آن است که اگر بخواهند از دیدهها پنهان می‌شوند و محسوس به این حواس پنجگانه دنیوی نیستند. در رفت و آمدشان، چیزی مزاحم ایشان نیست. فوق و تحت، یمین و یسار و آسمانها و زمین در نزد آنان یکسان است.
حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «و یری من خلفه کما یری». همانطور که از پیش رو می‌بینند، از پشت سر هم می‌بینند». «و أعین الحی الذی لا ینام (تنام) ». «در حالی که چشمانشان خواب است؛ ولی بیدار و آگاهند (یعنی در خواب مثل بیداری بینا هستند) ».
پس برای چنین ابدانی، غایب شدن یا طی الارض یا همه ی اشیاء عالم را در یک لحظه دیدن و همه صدا‌ها را در ملک و ملکوت شنیدن یا جواب همه را دادن و کارگشایی از همه موجودات در آن واحد بسیار سهل است.
امام (علیه السلام) صاحب دنیا و نظام آن است و همه امور و نظم آن تحت تصرف ایشان است. بر خلاف ما که تحت سیطره قوانین نظام طبیعی هستیم و حوادثی مانند بیماری، مرگ، پوسیدن در خاک و بر بدن ما مؤثر است؛ هیچ قدرتی بر جلوگیری از آن را نداریم.
ذوات مقدس (علیهم السلام) همه حوادث و قوانین طبیعت را تحت فرمان خود دارند و فقط بر اساس مصالح و تقدیرات الهی حادثه‌ها آنها را در برمی گیرند.
الگوهای قابل توجه در این مبحث آن است که بنای امر رسول خدا (صلی الله علیه وآله) و حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) و یازده امام تا حضرت عسکری (علیه السلام) بر این بود که بین مردم ظاهر باشند، خلایق ایشان را ببینند، سخن آنها را بشنوند و حالات و افعال این بزرگواران را مشاهده کنند تا بتوانند به دستورات ائمه اطهار (علیهم السلام) هدایت یابند و دین خدای تعالی را از این بزرگواران بیاموزند و به سعادت دنیا و به بهشت ابدی برسند.
بدین جهت این ذوات مقدس بدنها و اجسام مطهر خود را در دوره زندگی به حسب نظام و احکام این دنیا به مردم می‌نمایاندند تا خلایق ایشان را مانند خود ببینند و با اینان انس بگیرند.
حضرت امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: «ظاهرهما بشریه وباطنها لاهوتیه ظهرا للخلق علی هیاکل الناسوتیه حتی یطیقوا رؤیتهما».
«آنان در این عالم در میان مردم به شکل انسان‌ها ظاهر شدند تا مردم تحمل دیدن آنها را داشته باشند».
امام صادق (علیه السلام):
«غیر مشارکین للناس علی مشارکتهم لهم فی الخلق والترکیب فی شیء من أحوالهم» «أئمه هیچ نقطه مشترکی با مردم ندارند؛ یعنی هیچ نوع از حالات بشری مردم درامام نیست و تنها شباهت ایشان با مردم، در خلقت ظاهریشان است».
بر این اساس، اجسام مطهرشان، علی الظاهر، تحت قوانین طبیعی قرار می‌گیرد؛ مانند دوران حمل، شیرخوارگی، طفولیت، دوره ی جوانی، نکاح، پدر شدن، آشامیدن، تشنه شدن، گرسنگی، بیماری ها، نحیف و فربه شدن و در نهایت در اثر شمشیر و یا سم متأثر و متألم شدن و به شهادت رسیدن و از دنیا رفتن و مثل ما انسان‌های معمولی زیر خاک و در این قبور دفن گردیدن که صلوات خدا و ملائکه و جمیع خلایق بر آن ارواح پاک و مطهر باد.
با این وجود، اهل بیت (علیهم السلام) گاهی برحسب مصالح و حکمت‌ها و اقتضائات، برخلاف قوانین طبیعت این دنیا، کارهای خارق العاده و معجزاتی را از خود بروز می‌دادند. تا مردم از واقعیت و اتصال اینان به خدای تعالی آگاه شوند و بدانند که اجسام اینان بر خلاف اجسام بشری است.
پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) فرمودند:«ما رآنی فی هذه الدنیا علی الحقیقه التی خلقنی الله علیها غیر علی بن أبی طالب (علیه السلام). »
«هیچکس من را در این عالم به آن حقیقتی که خدا آفریده ندیده است، مگر علی بن ابی طالب (علیه السلام).
وقتی حضرت علی بن الحسین (علیه السلام) قرآن تلاوت می‌فرمود: چه بسا کسی که از آن مسیر عبور می‌کرد، از زیبائی صوت آن حضرت (علیه السلام)، دل از دست می‌داد. همانا اگر امام (علیه السلام) بیش از این از کمالش را مینمایاند، مردمان تاب تحملش را نداشتند.
راوی به امام معصوم (علیه السلام) عرض کرد که مگر پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله) نماز جماعت نمی خواند و مردم صدای حضرتش به قرآن را نمی شنیدند؟ حضرت فرمودند:
«حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) به آن مقدار که مأمومین پشت سرش توان تحمل [زیبائی صوت را داشتند اظهار می‌فرمود».
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام):« نحن أفصح وأنصح وأصبح».«ما شیواسخن ترین و خیرخواه ترین و خوش سیما ترین هستیم».
نمونه بارز این تفاوت‌ها که از جنبه بشری با دیگران داشتند اینکه اگر در روز آفتابی راه می‌رفتند سایه نداشتند.
حضرت امام باقر (علیه السلام) می‌فرمایند: « للإمام عشر- دلائل.. وثامنهاأنه لا یکون له ظل إذا قام فی الشمس لأنه نور من النور لیس له ظل».
«امام ده علامت دارد… هشتمین علامتش این است که هنگام ایستادن زیر آفتاب، سایه ندارند؛ چرا که او نوری است که از نور آفریده شده و سایه ندارد».
آن بزرگواران طی الارض می‌کردند یا به معراج می‌رفتند و از امور پنهانی و غیبی خبر می‌دادند یا این که در بعضی مواقع، سم در بدنشان اثر نمی کرد یا در برابر چشم افراد غایب می‌شدند. و انجام این نوع امور طبق روایات معتبر در تاریخ ثبت گشته است.
به عنوان نمونه اینکه در اوایل بعثت، رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) برای محفوظ ماندن از آزار مشرکان، بعضا غیب می‌شدند. درباره این قول خداوند تعالی که «و إذا قرأت القرآن »
از امام (علیه السلام) نقل شده است:
«نزل فی قوم کانوا یؤذون النبی ص باللیل إذا تلاالقرآن و صلی عند الکعبه و کانوا یرمونه بالحجاره و یمنعونه من دعاء الناس إلی الدین فحال الله سبحانه بینهم وبینه حتی لا یؤذوه عن الجبائی
این آیه درباره مورد قومی نازل شده که شبانگاه پیامبر را هنگام تلاوت قرآن و نماز در نزد کعبه اذیت می‌کردند و به او سنگ پرتاب می‌کردند و او را از دعوت مردم به دین منع می‌ساختند؛ پس خداوند بین آن‌ها و پیغمبرش مانعی قرار داد (یعنی توسط آن مانع در چشم آنها غیب می‌شده و دیده نمی شدند تا ایشان را اذیت نکنند. (از قول جبایی و زجاج)
در ذیل آیه «و جعلنا من بین أیدیهم سدا و من خلفهم سدا» زجاج می‌گوید:
«هؤلاء جماعه من الکفار أرادوا بالنبی، صلی الله علیه وسلم، سوء فحال الله بینهم وبین ذلک، وسد علیهم الطریق الذی سلکوه»
«آنان جماعتی از کفار بودند که بر پیامبر اکرم (ص) قصد سوء داشتند و خداوند بین آنان و پیامبر (صلی الله علیه و آله) حائل گشت و راهی را که می‌پیمودند را، سد نمود».
علم امام
یکی دیگر از کارهای شگفت امام، علم به غیب است. بررسی‌هایی که تمامی محققین و دانشمندان دینی در فضائل ائمه اطهار (علیهم السلام) انجام داده اند در زمینه مقامات و ولایت ظاهری ایشان در عرصه بشری است وگرنه در مرتبه اعلا و حقیقت و باطن انوار مقدسه، جز خودشان، کسی راه ندارد.
حضرت امیرالمومنین علی (علیه السلام) فرمودند: «ظاهری إمامه و باطنی غیب لا یدرک».
«امامت مقام ظاهری من است و مقامات باطنی من غیبی است که در ک نشدنی است». « إن أمرناهذا مستور مقنع بالمیثاق من هتکه أذله الله ». «امر ما پوشیده شده و روی آن قناع و نقاب قرار داده شده و هر کس آنرا هتک کند خداوند ذلیلش کند»
حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) به کمیل می‌فرمایند:
«به هوش باش! به راستی که در این جا (سینه ام) دانشی انبوه است. ای کاش حاملانی برای آن پیدا می‌کردم»
آنگاه کمیل از مسئله حقیقت سؤال کرد و حضرت فرمودند:«ما لک و الحقیقه؟ »«تو را با حقیقت چه کار است؟ »وی عرض کرد: «مگر من صاحب سر شما نیستم؟ » حضرت فرمودند: «بلی، ولکن یرشح” علیک ما یطفح منی». «هر چند صاحب سر من هستی؛ ولی آنچه از اسرار به تو می‌رسد، تمی است که در موقع فوران آن دریای اسرار است».
امام صادق (علیه السلام) فرمودند:
«لا یحتمله ملک مقرب و لا نبی مرسل ولا مؤمن ممتحن قلت من یحتمله جعلت فداک قال من شئنا یا أبا الصامت قال أبوالصامت فظننت أن لله عبادا هم أفضل من هؤلاء الثلاثه»
«حتی ملک مقرب و نبی مرسل و مومن امتحان شده، مقامات ما را تحمل نمی کند».
سوال کردم پس چه کسی تحمل حدیث شما را داراست فدایتان شوم؟ » فرمودند: «هرکه را ما بخواهیم». راوی حدیث می‌گوید گمان کردم برای خدا بندگانی است که أفضل از این سه گروه هستند».
جناب علامه مجلسی در ذیل این حدیث می‌فرماید:
«مراد از آن بندگان، خود امامان هستند که از آن سه گروه بالاترند».
در رابطه با علم امام (علیه السلام) همین مقدار برای ما خلایق بس است که حضرت امام صادق (علیه السلام) می‌فرمایند: «و الله لقدأعطینا علم الأولین و الآخرین».«سوگند به خدا که دانش اولین و آخرین به ما عطا شده است».
در روایت دیگری می‌فرمایند:
«و الله إنی لأعلم ما فی السماوات و أعلم ما فی الأرض و أعلم ما فی الدنیا وأعلم ما فی الآخره».
«سوگند به خدا به راستی که من به آنچه که در آسمانها و زمین است و آن چه که در دنیا و آخرت است آگاه هستم».
در واقع هرچه از دانستنیها و علوم غیبی بوده، خدای تعالی به جانشینان خود تعلیم نموده است.
حضرت امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند: «والعرش اسم علم و قدره… وهم حملۀ علمه».«عرش نام علم و قدرت است و آنان (ائمه اطهار علیهم السلام) حاملان علم او هستند».
امام (ع) به اذن خدا عالم به غیب است. غیب و شهود کائنات نزد وی یکسان میباشد. برای اثبات این مطلب چندین دلیل ارائه می‌گردد که بخشی از معرفت به نورانیت این بزرگواران را تشکیل می دهد.
حضرت امام صادق (ع) می‌فرمایند:
«لوأذن لنا أن نعلم الناس حالنا عند الله لما احتملتم… العم أیسر- من ذلک إن الإمام وکر للإراده الله عزوجل لا یشاء إلا من یشاء الله ».
اگر به ما اجازه داده شود که جایگاهمان را نزد خدا به مردم بگوییم، تحمل نمی کنید. علم کم ترین و آسان ترین آنهاست. همانا امام (ع) آشیانه و جایگاه اراده خدای تبارک است.
حضرت امام صادق (ع) فرمودند:
«ویحک إنی لأعلم ما فی أصلاب الرجال و أرحام النساء ویحکم وسعوا صدورکم ولتبصر أعینکم ولتع قلوبکم فنحن حجه الله تعالی فی خلقه».
«وای بر شما! من از آنچه که در صلب مردان و رحم زنان است خبر دارم. وای بر شما! سینه هایتان را گسترش دهید، چشمانتان را باز کنید و دل هایتان را پذیرا نمایید. ما حجت خدای متعال در میان بندگانش هستیم».
چنین علمی از همان دوران اولیه شکل گیری اجسام مقدسشان در رحم مادر توسط خدای تعالی نهادینه می‌شود.
حضرت امام عسکری (ع) می‌فرمایند:
«ما امامان هنگامی که در رحم مادر هستیم، ذکر خدا می‌گوییم و به علوم الهیه عالم می‌باشیم و قطرات باران را که کدام از رحمت ناشی و کدام از نعمت ناشی است می شناسیم».
آنگاه حضرتش می‌فرمایند:
«و لن یسع ذلک إلا صدر کل مؤمن قوی قوته کقوته جبال تهامه إلا بإذن الله».
«کسی را یارای تحمل این [معرفت نیست، مگر سینۂ مؤمنی که نیروی {ایمان و معرفت }او، همانند نیروی کوه تهامه باشد و به اذن خدا بپذیرد».
در بحث علم امامت مسئله ای که محل سوال است، آن که در بعضی از روایات فرموده اند: «ما علم به غیب نداریم»، یا این که راجع به اموری اظهار ندانستن فرموده اند و از این قبیل مطالب.
باید گفت یکی از دلایل مهم این نوع مسائل، تقیه بوده که دشمنان ائمه اطهار (علیهم السلام) سخت ایشان را تحت نظر داشته اند و همواره برای آنان جاسوس می‌گماردند و آن بزرگواران باید برای حفظ جان شیعیان و بقای دین، تقیه می‌نمودند.
سدیر می‌گوید که با جمعی در مجلسی نشسته بودیم. حضرت امام صادق (علیه السلام) با خشم وارد اتاق شدند و فرمودند: «مردم فکر می‌کنند ما علم غیب می‌دانیم، در صورتی که کسی جز خدا غیب نمی داند. من می‌خواستم فلان کنیز را تنبیه کنم، او از ما گریخت و من نمیدانستم در کدام اتاق پنهان است»
چون مجلس تمام شد به خدمت امام (علیه السلام) رفتم و عرض کردم: «ما می‌دانیم که شما علم زیادی دارید. آیا میشود علم غیب را به شما نسبت ندهیم؟ »
حضرت فرمودند: «ای سدیر، قرآن نخوانده ای، آنجا که می‌فرماید: «و من عنده علم الکتاب»
سپس به خویش اشاره نمودند و دوبار فرمودند: «تمام علم کتاب، نزد ماست».
البته دلایل دیگری نیز هست که به تفصیل به توضیح آن خواهیم پرداخت. گرچه در قبال این چند روایت محدود، که بر عدم علم امام به غیب دلالت دارد، روایت‌های فراوانی که حاکی از دارا بودن علم به غیب امام است وجود دارد.
اعتقاد شیعه بر آن است که آن بزرگواران در برهه خاصی، معجزات و تصرفات و عجایبی از قدرت‌های خود بروز می‌دادند و از گذشته و آینده، خبرهای غیبی می‌رساندند که در این باره روایاتی که از ناحیه علمای اهل سنت و دوستان اهل بیت (علیه السلام) نقل شده از حد گذشته و در تاریخ ثبت شده است. بیشتر روایات مربوط به معجزات و مغیبات، به حضرت رسول خدا (ص) وامیرالمؤ منین علی (علیه السلام) اختصاص دارد.
اما این که فرموده اند: «ما به تعلیم خدا از غیب با خبر می‌شویم»، این دلیل بر ضعف احاطه علمی ایشان به امور غیبی نیست؛ بلکه به جهت کسب افاضه علمی از حق تعالی است که برای آگاهی از امور، خدای تعالی اسباب و وسایلی در اختیار امام قرار داده تا با به کاربردن آن وسایل، هیچ چیزی از ایشان پوشیده نماند که به شرح آنها خواهیم پرداخت.
البته پیش از آن توجه به این نکته ضروری است که در قرآن کریم به مسئله غیب اشاره شده که عالم الغیب، یعنی خدا، بر هر غیبی عالم است، در صورتی که هر چیزی که برای ما غیب است خداوند به آن امور عالم است.
چنین نیست که بعضی از امور غیبی باشد و نداند و بعضی آشکار باشد و بداند. خیر؛ بلکه بر حسب حال ما که برخی از امور و عوالم و جهات برای ما غیب است و بعضی شهادت، در روایات بیان شده است.
حضرت امام رضا (علیه السلام) می‌فرمایند: أولیس الله یقول عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه أحد إلا من ارتضی من رسول فرسول الله عند الله مرتضی و نحن ورثۀ ذلک الرسول الذی أطلعه الله علی ما شاء من غیبه فعلما ماکان و ما یکون إلی یوم القیامه».
«آیا چنین نیست که خداوند می‌فرماید: او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی سازد، مگر برای آن پیامبری که از او خشنود باشد»؟ و پیامبر (صلی الله علیه وآله) نزد خدا برگزیده است و ما وارثان پیامبری هستیم که خداوند او را بر
هر چه از غیبش بخواهد، آگاه می‌کند و خدا ما را از آنچه بوده و آنچه تا روز رستاخیز خواهد بود، آگاه کرده است».
بر اساس این آیه شریفه، خداوند پیامبران را برای این امر پسندیده و علم غیب را در اختیارشان قرار داده است. در رأس انبیاء، رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه وآله) را قرار داد که به جهت خلق عظیمی که داشت، حبیب خدا لقب گرفت: «و إنک لعلی لق عظیم».
«همانا تو خلقی عظیم داری»
از طرفی بنابر روایات اسلامی، از شیعه و سنی، هرچه خدا به رسول خود (صلی الله علیه وآله) تعلیم نموده، رسولش نیز امیرالمؤمنین (علیه السلام) را از آن مطلع ساخته است و چیزی را فروگذار نکرده است.
سخن دیگر درباره کلمۂ اختیار است. اختیار گرچه به معنای انتخاب است؛ ولی ممکن است در انتخاب، شایستگی و قابلیت لازم در فرد نباشد؛ مثل انتخاب حضرت موسی (علیه السلام) که از میان قوم خود هفتاد نفر را برای صحبت با خدا انتخاب کرد؛ ولی همگی به کفر و فساد مبتلا شدند.
ولی انتخاب حضرت حق تعالی با واژه‌های «ارتضاء» «اجتباء» و «اصطفاء» است. اینها لغاتی هستند که معنای انتخاب و گزینش همراه با شایستگی و صلاحیت و قابلیت صددرصد را در فرد منتخب بیان می‌فرمایند و آن، لیاقت ذاتی است که کاملا لباس اصطفاء برازنده او می‌شود. از این رو، حق تعالی جلال و عظمتی را که در «ارتضاء» و «اصطفاء» نهفته میباشد در ادامه آیه « فإنه یسلک من بین یدیه و من خلفه رصدأه عنوان فرموده که خداوند این شخص انتخاب شده را از همه جوانب توسط نگهبانان حفاظت می‌کند که هیچ چیزی در او تأثیر نداشته باشد؛ یعنی ذرهای نقص بر او نمی توان وارد کرد.
به حدی احاطه این برگزیده خدا؛ (امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف) کامل است که اگر تمام دنیا حرف بزنند، همه این حرف‌ها و جملات را در یک لحظه، در کل کائنات، از همه موجودات؛ از فرشتگان و جن و انس، حیوانات و نباتات و جمادات، همه را می‌شنود، بدون این که یک کلمه پس و پیش بشود. حتی حرف «قاف» را مثلا حرف «غین» نمی شنود. هر چیزی که ادا گردد، ایشان متوجه اش می‌شود که:
«یا من لا یشغله سمع عن سمع».
«ای کسی که شنیدن صدایی، تو را از شنیدن صدایی دیگر مشغول نمی سازد».
دلیل اینکه چرا آن بزرگواران دارای چنین قدرتی هستند، در فرموده حضرت امام سجاد (علیه السلام) تبیین شده:
«و فتح لنا من أبواب العلم بربوبیته».
«خداوند به مقام ربوبیت خود، برای ما از ابواب علم گشوده است».
در مورد احاطه چنین علمی به تمامی ذرات هستی، آیه کریمه ولله المثل الأعلی و آیه «له المثل الأعلی در مستدرک سفینه و تفسیر صافی و نورالثقلین، به گفته متخصصین بالغ بر پانزده روایت صحیح نقل شده:
«نحن انت المثل الأعلی».
«مثل اعلای الهی، ما هستیم».
خداوند آنان را مثل اعلای خود قرار داده که علم آنان نمونه علم پروردگار و قدرت آنان نمونه قدرت ایزد متعال باشد.
مرحوم نمازی می‌گوید:
«چون پیغمبر (صلی الله علیه وآله) و امام (علیه السلام) خلقت جسمانی دارند، در مکانی معین هستند؛ اما به نور مقدس علم و قدرت که حامل آن هستند، همه چیز را مشاهده می‌نمایند».
مفضل به امام صادق (علیه السلام) عرض کرد: «آخرین درجات علم امام چیست؟ »
امام کلماتی فرمودند که حاصل آن، چنین است: «آسمان اول در برابر آسمان دوم؛ مانند حلقه ای است در یک بیابان وسیع و آسمان دوم در برابر سوم، همینطور. تا آسمان هفتم هر کدام در برابر آسمان بعدی اینگونه اند… و همه اینها در برابر علم امام؛ مانند مقدار مدی (تقریبا ده سیر) از خردل است که آن را خوب نرم بکوبی و در میان آب مخلوط کنی و برهم زنی تا کفی ظاهر شود و از آن کف به اندازه انگشتی برداری (یعنی تمام مخلوقات در برابر علم امام (علیه السلام)، به اندازه آن مقدار است که از آن انگشتی کف برداری) ؛ و علم امام در برابر علم پروردگار؛ مانند دانه خردلی است که آن را بکوبی و در آب بریزی و برهم بزنی تا کفی ظاهر شود و از آن کف به اندازه سرسوزنی برداری».
آری، با این علم ربوبی چیزی نمی تواند از ایشان مخفی گردد. رسول خدا (صلی الله علیه وآله) در تفسیر آیه «و کل شیء أحصیناه فی إمام مبین». فرمودند: «منظور از امام مبین که خداوند علم همه چیز را در وجود او احصاء نموده، علی (علیه السلام) است».
«إن عندنا ما کان و ما یکون إلی یوم القیامه».«بدرستی نزد ماست علم آنچه شده و می‌شود و خواهد شد تا روز قیامت».
پس امام (علیه السلام) کسی است که شایستگی این مقام را دارد و هیچ چیزی در جمیع عالم هستی از حیطه علم و قدرتش بیرون نماند، دارد.
از طرفی احدی از بشر، حتی انبیاء، در هر مقامی از مراتب دینی که باشند، نمی توانند چنین ادعایی داشته باشد.
این مطلب را فرمایشی از حضرت امام صادق (علیه السلام) تأیید می‌نماید که می‌فرمایند: «إن عندنا سرا من سرالله وعلما من علم الله لا یحتمله ملک مقرب و لانبی مرسل و لا مؤمن امتحن الله قلبه للإیمان». «همانا سری از اسرار خدا و علمی از علم بی پایان او نزد ماست که توانایی حمل آن را نه فرشته مقرب، نه پیامبر مرسل و نه مؤمنی که خداوند دلش را به ایمان آزموده، ندارد (پس در این وادی هیچ کس تحمل آن را ندارد).
به خدا سوگند! جز ما اهل بیت (علیه السلام) را بر حمل این {سر} مکلف نفرمود و کسی غیر از ما را بر این امر نگماشته است… ”
‌آگاهی از امور
طبق نظریه علمای بزرگ شیعه، به استناد آیات و روایات، ائمه اطهار (علیهم السلام) ذاتا و مستقلا به غیب، علمی ندارند؛ بلکه وقتی اراده کرده و بخواهند بدانند، خدا آن را عطا می‌کند.
اما وسایلی که در این مرتبۂ ظاهری بشری برای دانستن امور غیبی (مثل مطلع شدن بر علم منایا و بلایا) در اختیار می‌گرفتند، از پیامبر (صلی الله علیه وآله) به ارث برده بودند.
از جمله اسبابی که باعث آگاهی آنان می‌شود آن است که خدای تعالی اسم اعظم را به این بزرگواران تعلیم نموده است تا به وسیله آن، هر چه را بخواهند بدانند و هر چه اراده کنند انجام دهند.
البته خوانندگان گرامی با بصیرتی که دریافتند، یقین نمودند که حقیقت اسم اعظم تکوینی خدای تعالی، خود وجود مبارکشان هست؛ چنانکه حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) فرمودند:
«أنا اسم الله العلی».«اسم اعظم خدا من هستم»
همچنین در روایتی آمده است که عمار بن یاسر می‌گوید: «روزی خدمت مولایم حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام)، شرفیاب شدم. آن حضرت در چهره من افسردگی و دلتنگی مشاهده کرد. از علت آن پرسید.
عرض کردم که بدهی دارم و طلبکار آن را مطالبه می‌کند. حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، به سنگی که افتاده بود اشاره نمودند و فرمودند: آن را بردار و بدهی خود را بپرداز.
پس عرض کردم که این سنگ ارزشی ندارد. حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، فرمودند: أدع الله بی یحوله لک ذهبا؛ خدا را به واسطه من بخوان تا آن سنگ برای تو به طلا تبدیل شود».
من خدا را به اسم حضرت امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام)، خواندم و سنگ برای من طلا گردید.
آنگاه به من فرمودند: مقداری که نیاز داری از آن بردار.
عرض کردم که این انعطاف پذیر و نرم نیست. چگونه نرم می‌شود؟ فرمودند: یا ضعیف الیقین! ادع الله بی حتی یلین، فإن باسمی ألن الله الحدید داود؛ ای کم باور، را به واسطه من بخوان تا آن نرم گردد. همانا به برکت نام من بود که خداوند آهن را برای داوود نرم گردانید».
البته از این قبیل روایات و حکایت، فراوان نقل شده است که اسم اعظم الهی همان حقیقت اسمای محمد و آل محمد (علیهم السلام) است.
‌حضرت امیرالمومنین (علیه السلام): « أنا الذی أجور السماوات السبع والأرضین السبع فی طرفه عین». «من کسی هستم که تمام آسمانها و زمین‌ها را به یک چشم به هم زدن می‌توانم سیر نمایم».
« أنا الکلمه التی بها تمت الأمور ودهرت الدهور». «من کلمهای هستم که با آن، امور کامل می‌شود و روزگاران روزگار می‌شوند».
از این جهت بود که پیامبران الهی نیز برای رهایی از گرفتاری‌ها و مشکلات بزرگ به اسامی و حقایق محمد وآل محمد (علیهم السلام) متوسل می‌شدند که پیش تر چگونگی توسل انبیاء (علیهم السلام) ذکر شد.
یکی از منابع علوم ائمه (علیهم السلام)، مصحف فاطمه (علیهاالسلام) است. همچنین کتاب جامعه و کتاب جفر که همه چیز و علم به همه امور و احکام الهی، ماکان وما یکون، در آنها نوشته شده است. کتاب هستی پیش این بزرگواران باز است، خطوط آن روشن و خوانا و از همه آن باخبرند زیرا: «و کل شیء أحصیناه فی إمام مبین به».
«همه چیز را در امامی آشکار گردآوری نمودیم».
یکی دیگر از راههای آگاهی ائمه اطهار (علیهم السلام) به امور غیبی، عمودی از نور است.
صالح بن سهل می‌گوید: «خدمت حضرت امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم. بدون این که من چیزی بپرسم آن حضرت سخن آغاز کردند و فرمودند:
«إن الله جعل بینه و بین الرسول رسولا و لم یجعل بینه وبین الإمام رسولا».
«خدا بین خودش و رسولش، فرشته ای قرار می‌دهد و او واسطه می‌شود. ولی بین امام و خودش دیگر فرشته واسطه قرار نمی دهد».
عرض کردم که این چگونه امکان دارد؟ حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: جعل بینه وبین الإمام عمودا من نور ینظر الله به إلی الإمام و ینظرالإمام به إلیه فإذا أراد علم شیء نظر فی ذلک النور فعرفه».
«خداوند در میان خودش و امام خلق، س تونی از نور قرار داده که خداوند از این طریق به امام می‌نگرد و امام نیز از این طریق به پروردگارش. و هنگامی که امام بخواهد چیزی رابداند، در آن ستون نور نظر می‌افکند و از آن آگاه می‌شود».
با این توصیف در دیدگاه شیعیان، فرشتگان خدام امامان و رسول (علیهم السلام) هستند؛ چنان که حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) فرمودند:
«فجبرائیل من أهل البیت وإنه لخادمنا».
«جبرئیل خدمتگزار ما اهل بیت (علیه السلام) می‌باشد»
سیطره و نفوذ این قدرت نه تنها جبرئیل؛ بلکه تمام ملائکه را نیز فراگرفته است.
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام):
«و ما فی السماء ملک یخطر قدما هن قدم إلا بإذنی».
«در آسمان هیچ فرشته ای نیست که قدم از قدم بردارد، مگر به اذن و اجازه من».
«أنا منزل الملایکه منازلها».
«قرار دهنده فرشتگان در جایگاهشان، من هستم».
«أنا الذی خص الله الجبرائیل بالطاعه لی»
«من کسی‌ام که خداوند جبرئیل و میکائیل را به فرمانبرداری از من خاص کرد. »
از این رو امام (علیه السلام) می‌فرمایند: «یعرف به التنویر و یری به أعمال العباد».
«خدای تعالی بین خود و امام علیه السلام فرشته قرار نمی دهد؛ بلکه دانستنی‌ها را در عمودی از نور قرار میدهد».
در حدیث دیگری آمده است که حضرت امام صادق (علیه السلام) از پدر بزرگوارشان نقل می‌کنند که حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند:
«إنا أنزلناه نور کهیئه العین علی رأس النبی (ص) والأوصیاء».
«إنا أنزلناه نوری است به صورت خورشید، بالای سر پیامبران و جانشینان شان».
مرحوم مجلسی، أعلی الله مقامه، در ذیل این روایت می‌فرمایند: «شاید مراد از عین، عین خورشید باشد. یعنی شعاع نوری مثل نور خورشید، بالای سر آنها می‌درخشد.
حضرت امام رضا (علیه السلام):
«لا أعین لا تشبه أعین الناس و فیها نور لیس للشیطان فیها نصیب».
«ما چشمانی داریم که به چشمان مردم شبیه نیست و برای آن نوری است که شیطان در آن بهره ای ندارد».
مطلب دیگر این که می‌فرمایند: «طهرفه الآخر فی أذن الإمام». «آن سوی عمود نور به گوش مبارک امام (علیه السلام) متصل است».
بنابراین هیچ چیزی از نظر ایشان مخفی نمی ماند.
‌حضرت امام موسی بن جعفر (علیه السلام) می‌فرمایند:
«إنما منزله الإمام فی الأرض بمزله القمر فی السماء و فی موضعه هو مطلع علی جمیع الأشیاء کلها».
«موقعیت و منزلت امام در روی زمین، مانند موقعیت ماه است در آسمان. ماه بر همه اشیاء احاطه دارد و در نزد ماه، همه اشیاء یکسانند».
با این توصیف هیچ اعمالی از خلایق بر امام پوشیده نیست.
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) می‌فرمایند: «لا مؤمن ولا مؤمنه فی المشارق و المغرب إلا ونحن معه». «در شرق و غرب زمین هیچ مومنی نیست، مگر آنکه ما با او هستیم و از ما پنهان نیست».
السلام علیک یا عین الله فی خلقه
سید بن طاووس به پسرش فرمود:
«اگر در عالم کسی پیدا شد که معیت خدا را درک کند و بفهمد خدا با اوست و هیچ جایی از عالم نیست که خدا با او نباشد می‌فهمد که امام زمان شما نیز با او هست و هرکجا باشد در محضر مولایش به سر می‌برد».
روح القدس
یکی دیگر از راههای اگاهی در امور هستی که به قدرت امام می‌افزاید، روح القدس است.
چنانکه در روایتی، مفضل ابن عمر می‌گوید: «به محضر حضرت امام صادق (علیه السلام) رسیدم به ایشان عرض کردم هنگامی که در خانه خود لحاف بر سر خویش کشیده اید، چگونه از حوادث گوشه و کنار آگاه می‌شوید؟ »
حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «یا مفضل إن الله تبارک تعالی وجعل فی النبی ص خمسه أرواح ژوح الحیاه فبه دب ودرج و روح القوه فیه نهض وجاهد وروح الشهوه فبه أکل و شرب وأتی النساء من الحلال و روح الإیمان فبه آمن وعدل و روح القدس فبه حمل النبوه فإذا قبض النبی ص انتقل روح القدس فصار إلی الإمام و روح القدس لا ینام و لا یغفل ولا یلهو و لا یزهو والأربعه الأرواح تنام و تغفل و تزهو و تلهو و روح القدس کان یری به».
«ای مفضل، خداوند متعال در پیامبر پنج روح قرار داده است: روح حیات که با آن حرکت می‌کند و راه می‌رود؛ روح قوت که با آن علیه دشمنان قیام می‌کند. روح شهوت که با آن می‌خورد و می‌آشامد و نکاح می‌کند؛ روح ایمان که با آن ایمان آورد و عدل و داد را بپا می‌کند؛ روح القدس که با آن نبوت را متحمل میشود».
وقتی پیامبر خدا به شهادت رسیدند، روح القدس به امام منتقل شد. از خصوصیات روح القدس آن است که خواب، غفلت، سهو و باطل در آن راه ندارد؛ ولی آن چهار روح دیگر، می‌خوابند و غفلت می‌کنند. امام (علیه السلام) با روح القدس آنچه را می‌پرسد، می‌بیند. یعنی با روح القدس همۀ قضایا و امور غیبی را مشاهده می‌کند)
حضرت امام باقر (علیه السلام) فرمودند: «روح القدس ثابت یری به ما فی شرق الأرض وغربها وبرهاو بحرها».
«روح القدس همیشه در امام ثابت می‌باشد که به وسیله آن آنچه که در شرق و غرب زمین و خشکی و دریاهای زمین است را می‌بیند».
حضرت امام باقر (علیه السلام) به جابر فرمودند: «روح القدس لا یلهو و لا یتغیر و لا یلعب و بروح القدس علموا یا جابر ما دون العرش إلی ما تحت الثری». «ای جابر، ایشان (محمد و آل محمد علیهم السلام) به وسیله روح القدس، امور و مطالب زیر عرش را تا زیر خاک خواهند دانست، در روح القدس، بازی و یاوه گری و تغییر راه ندارد و همیشه حقایق را بدون زیاده و نقصان به آنها (امامان) می‌فهماند».
حضرت امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «إن الله عزوجل أیدنا بروح منه مقدسه مطهره لیست بملک»
«خداوند متعال ما را به روحی مقدس و پاکیزه از ناحیه خودش تایید فرموده».
اما روح از منظر امام معصوم (علیه السلام)؟ چه نوع موجود مقدسی می‌تواند باشد؟
در آیه «یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربی »، ابوبصیر از امام صادق (علیه السلام) روایت می‌کند که آن حضرت فرمودند: «روح ملکی بزرگتر از جبرئیل و میکائیل است که با رسول خدا (صلی الله علیه وآله) بوده و با ائمه نیز می‌باشد».
در روایتی دیگر نیز می‌فرمایند:
«روح از ملکوت است».
«وهو عمود من نور بیننا وبین الله عزوجل».
«او (روح مقدس) ستونی از نور است که بین ما و خدا کشیده شده است».
با مطالعه این روایت می‌شود برداشت نمود که روح القدس همان عمود نور باشد که در روایات قبلی نیز آورده شده؛ زیرا هر دو شبیه هم مددکار و خدمتگذار امام هستند. روایت فوق هم روح را همان نور دانسته است.
بنابراین، نه در روح القدس و نه در عقل امام.هیچگونه نقص و جهل و نادانی و ض عفی راه ندارد.
درباره آیه شریفه «یلقی الروح من أمره علی من یشاء من عباده»
حضرت امیرالمومنین (علیه السلام) چنین فرموده اند: «پس کسی که خدا این روح را به او عطا فرماید، او را از میان مردم امتیاز می‌بخشد و قدرتی به او عنایت می‌کند که مرده را زنده گرداند، از گذشته و آینده با خبر شود، بتواند به یک چشم برهم زدن از مشرق به مغرب برود و آنچه مردم در دل خود پنهان می‌کنند و آنچه در آسمان و زمین است، همه را بداند».
یک نظریه دیگر نیز وجود دارد که علامه نمازی ارائه می‌دهد و می‌فرماید:
«ممکن است مراد از این روح مخصوص، همان حقیقت مقام ولایتی و نورالانوار بوده باشد؛ زیرا عظیم تر از جبرئیل و میکائیل است. حضرت امیر المومنین فرموده اند: أنا نور الانوار.
بنابراین، طبق روایات فوق، روح القدس می‌تواند همان عمود نور باشد. همانطور که وجود جبرئیل به عنوان واسطه بین خدا و رسول برای باورپذیری بین مردم لازم است.چنین واسطه ای هم تحت عنوان روح القدس جزء خادمین و اسباب امام الزامیست و این وساطت دلیل بر این نمی شود که پیامبر یا امام به این واسطه نیاز دارند یا جبرئیل و روح القدس به لحاظ قدرت از معصومین بالاتر باشند یا نیاز به وجود آنها داشته باشند. بلکه صرفا به عنوان اسباب و کارگزاری دستگاه با عظمت اهل البیت (علیهم السلام) هستند چنانکه خود جبرئیل با این همه بزرگی، تمنای خدمتگذاری این خاندان را داشت:
«یا رب فأسألک بحقهم علیک أن تجعلنی خادمهم».
خداوندا به حق این بزرگواران (محمد و آل محمد (علیهم السلام) مرا خدمتگذار ایشان قرار بده».
حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) درباره روح القدس با این همه عظمت که از او یاد گشته می‌فرمایند:
«روح القدس فی جنان صاقورۀ ذاق من حدائقنا الباکوره».
«روح القدس در بوستان ما از چین اول باغ ما چشیده است».

 

قسمت پانزدهم

✍️محمد تقی تقی پور


  1. ABDULLAH گفت:

    !!!LAANAT BAR SHOMA KOFFARE NAJESSاین ها غلو و کفریات است و کسایی که این عقیده رو دارن به فرموده حضرات معصومین علیهم السَّلام کافر و دشمن خدا هستند😡🔥

    متن عربی:
    ❤️ امام رضا علیه السَّلام:
    🔰اللهم إنا عبیدک وأبناء عبیدک ، لا نملک لأنفسنا ضره ولا نفعا ولاموت ولا حیاه ولا نشوره
    🔰اللهم من زعم أننا أرباب فنحن إلیک منه براء ، ومن زعم أن إلینا الخلق وعلینا الرزق فنحن إلیک منه براء کبراءه عیسى – علیه السلام من النصاری
    🔰اللهم إنا لم ندعهم إلى ما یزعمون ، فلا تؤاخذنا بما یقولون واغفر لنا ما یزعمون
    متن فارسی:
    خدایا من بنده توام و فرزندان بنده ات، نسبت به خودمان صاحب هیچ ضرری و هیچ نفعی و هیچ زندگی ای و هیچ نشوری نیستیم
    خدایا هر کس فکر میکند ما پروردگاران هستیم پس ما به سوی تو از آن ها برائت می جویم، و هر کس فکر می کند 👈خلق( آفریدن) کار ماست و 👈رزق و روزی بر عهده ماست پس ما به تو از آن ها برائت می جویم مانند برائت عیسی علیه السَّلام از مسیحی
    خدایا ما آن ها را به چیزی که عقیده دارند دعوت نکردیم، پس ما را به آن چه می گویند مؤاخذه نکن و از آنچه عقیده دارند ما را بیامرز
    این لینک رو حتماً کپی و نگاه کنید👇

    https://youtu.be/YNA96FvQMW8

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *