کمپین بین المللی دعا فقط برای یک نفر با تولیدات رسانه ای در زمینه ی ترویج فرهنگ مهدویت و انتظار فعالیت میکند

عبودیت یعنی شناخت امام زمان (عج)

عبودیت یعنی شناخت امام زمان (عج)

صراحتا خدا در فلسفه ی خلقت گفته «ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الِإْنْسَ إِلاَّ لِیَْعبُدُون» ما جن و انس را خلق نکردیم مگر برای عبودیت. ما در روایات داریم عبودیت یعنی شناخت امام زمان.
یعنی عبد بودن متوقف بودن بر شناخت خدا و پیامبران و امامان است. اگر انسان به اوامر و نواهی الهی عمل بکند به درجه ی عبودیت می رسد. با دستیابی انسان به درجه ی عبودیت خداوند معرفت آن را نسبت به مقام آن بالاتر می کند.
بنابراین عبودیت میان دو تا معرفت قرار دارد که یکی مقدمه ی عبودیت است و دیگری اثر عبودیت است. یعنی شما وقتی به درجه ی عبودیت رسیدی خدا مقامت را بالا می برد امام زمان شناسی به تو یاد می دهد.
آنچه که نزد خدا ارزشمند است عبودیت است، صرف عبادت را شیطان هم می کرد. عبودیت و بندگی کردن برای خدا مهم است. اگر انسان خداوند و همچنین امام زمانِ خودش را بشناسد اما به این شناختش عمل نکند مثل شمر، یزید، معاویه.. امام زمانشان را می شناختند اما به این شناخت عمل نمی کردند این معرفت هیچ ارزشی برای آن افراد ندارد.‌
پس وقتـی ارزش دارد که مرحله اول که شناخت بود را پشت سر گذاشتی مرحله دوم را انجام بدهی. بیا عملش بکن.. نمونه های عارفان بی عمل در تاریخ بسیار زیاد است امثال بلعم باعورا، امثال ابوموسی اشعری ها، امثال قاضی شریح ها.. قاضی شریح چه کسی بود؟ قاضی شرع بود در زمان امیرالمومنین (ع)، چی شد قاضی شریح؟
وقتی هانی بن عروه را دستگاه ابن زیاد دستگیر کرد قبیله اش ریختند دم در کاخ ابن زیاد آقا هانی را بده.. هانی را شکنجه کرد بود ابن زیاد، دید که اوضاع وخیم است، گفت قاضی شریح را قبول دارید؟ گفتند بله..
گفت اگر قاضی شریح بیاید بالای کاخ و با شما مردم صحبت بکند و بگوید هانی صحیح و سالم است و.. راضی می شوید و می روید؟ گفتند بله. قاضی شریح آمد و شهادت به دروغ داد گفت هانی سالم است، ضربه نخورده، شکنجه نشده.. و مردم رفتند.
به تعبیر مقام معظم رهبری اگر قاضی شریح شهادت صحیح و صادقانه می داد مسیر تاریخ عوض می شد، قطعا مسیر تاریخ عوض می شد مردم می ریختند در کاخ ابن زیاد و اصلا کلا مسیر کوفه و مسلم و امام حسین (ع).. همه چیز عوض می شد. پس اینجا حواسمان بسیار جمع باشد که این معرفت را ما باید کسب بکنیم تا بتوانیم به امام زمان شناسی برسیم.
ما در دیدگاه اسلامی می خواهیم بدانیم تاریخچه بشر چه هست؛
روشن است که رشته زندگی انسان امروز از آدم و حوا آغاز می شود و آن دو خودشان پدر و مادری هم نداشتند. همه دینها خواه آسمانی و خواه بشری بر این باور هستند که این پدر و مادر آغازین در باغی به سر می بردند و به خاطر خطایی که داشتند رانده شدند و..
کلی هم داستانهای جعلی البته این وسط هست که حضرت حوا از دنده چپ حضرت آدم بلند شد، شیطان اول حوا را فریب داد و حوا رفت آدم را.. که بخواهند مقام زن را پایین بیاورند.. نخیر اینها چرندیاتی است که در تورات جعلی نوشته شده و شیطان طبق آیه قرآن هر دو را فریب داد.
اینها اسرائیلیاتی است که مسلمان نماهایی همچون کعب الاحبار و وهب بن منبه و تمیم داری.. و خلاصه این افرادی که با قوه داستان سرایی که داشتند این چرندیات را آمدند ساختند.
از دیدگاه قـرآن آدم ابوالبشر عالم به علم لدنی است. (علمی که خدا به آنها داده) خدا می خواهد آدم را خلیفه زمین بکند و آدم برای اینکه در زمین فساد نکند باید زمین را کامل بشناسد. پس نخستین انسانی که پای به عرضه زمین گذاشت عالم بود و تمام ابزارها را هم می شناخت. اما این ابزارهای روی زمین فراهم نبود. کلیاتش را می دانست اما در عرصه عمل چون ابزار فراهم نبود نمی توانست، آن هم از علم خدا برای ساخت ابزار بهره گرفت.
نکته دیگر این بود که خدا پرست بود. پس اولین آدم روی کره زمین هم علم داشت هم خداپرستی. پس ما معتقد هستیم زندگی بشر روی زمین با دو ویژگی آغاز شد: ۱- علم ۲- توحید.
اما دقیقا امروز، بر خـلاف مطالب جامعه شناسی غرب که آنها عقیده دارند زندگی بشر با جهل و بت پرستی آغاز شد. ‌آنها می گویند خدا معلول ترس بشر از عوامل طبیعی است. مردم از طبیعت می ترسیدند، رعد و برق می زد از رعد و برق می ترسیدند می گفتند رد و برق خدای ماست. از باد می ترسیدند می گفتند باد خدای ماست و همین ترس آنها را به پناه بت ها کشاند، گاهی درختی یا کوهی یا ستاره ای را از ترس عذاب آسمانی و یا به طمع نزول نعمت می پرسیدند،
و انسان پس از اینکه مقداری آگاه تر شد تازه از بت پرستی به زنده پرستی و از آن به غیب پرستی و سپس به خداپرستی. این دیدگاه جامعه شناسان غربی دقیقا بر خلاف چیزی است که خداوند از سیر خلق بیان می کند. چیزی که بشر را دچار جهل و شـرک کرده دقیقا دوری از نقطه آغاز و فاصله گرفتن از خط انبیاست. ما اگر بدانیم اولین انسان روی زمین هم عالم بود و هم خداپرست، مسیر فکرها و تفکرات ما عوض می شود.
نکته جالب هم اینجاست که دقیقا خود غربی ها می خواهند ما را به آن سمت سوق بدهند، هم به سمت جهل و هم به سمت بت پرستی.امروزه تمام کارشان این است بت پرستی مدرن. پیغمبر خدا فرمود زمانی بر مردم خواهد آمد «بُطُونُهُمْ آلِهَتُهُمْ» که خدای آنها دینار و ‌شکم هایشان است یا در فراز بعدی روایت می گوید سکه ها و پولهای آنها خدایشان می شود. این مگر بت پرستی نیست‌‼️ بت پرستی یعنی فقط جلوی سنگ و بت سجده کردن؟
آیه قرآن است «أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُون» [۹۵/صافات] می پرسید آن چیزهایی که با دست خودتان درست کردید؟ دقیقا نکته اول شروع بشر شده علم و خدا پرستی، و امروزه نقشه شیطان و غرب و سلطه صهیونیست دقیقا این است که انسان را به جهل و بت پرستی برساند.
بت یک نفر ماشین است، بت یک نفر فلان خوانده و بازیگر است، بت یک نفر پولش هست، بت یک نفر شهرتش هست. آیه قرآن هست آیا دیدید آن کسی که «إِلهَهُ هَواهُ» هوای نفس خودش را خدای خودش قرار داد. دقیقا کار امروز دشمنان برعکس سیر خلقتی است که خدا دارد انجام می دهد.
ما متأسفانه امروزه گاها در کارهایمان دچار شرک شدیم! رسم و رسوم های دست و پاگیری که جلوی ازدواج جوانان را می گیرد، حتما باید برای عروسی تالار باشد، حتما باید سه نوع غذا.. چرا؟ رسم خانواده ی ماست، «أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُون» می پرستید چیزهایی را که خودتان درست کردید؟
این رسم و رسومات را خودت درست کردی جمعش کن رهایش کن! پس بت پرستی سنگ پرستی نیست، بت پرستی امروزه هم وجود دارد و این دقیقا همان کاری است که شیطان همین بلا را سر ما آورده.
آغاز زندگی انسان در روی زمین با اکثریت خوب شروع شد، این نکته مهم است.
با اکثریت خوب شروع شد یعنی؛ ابتدا دو نفر بیشتر روی کره زمین نبودند آدم بود و حوا، هر دو هم خوب و مومن بودن. یکی پیغمبر خدا بود و یکی هم زن پیغمبر خدا که آن هم آدم خوبی بود. هر چند از حیث کمیت بیشتر از دوتا نیستند ولی مهم این است صددرصدشان آدمهای خوبی هستند، پس با اکثریت خوب شروع شد و همین طور هم با اکثریت خوب به پایان خواهد یافت. حالا اینکه اکثریت خوب در پایان دنیا چقدر باشند دیگر خدا می داند.
خداوند آدم و همسرش را در بهشت جای داد تا آنها را از مکر و وسوسه شیطان دور بکند. خدا به آدم گفت خودت و زنت در بهشت جای بگیرید و از ثمرات آن بخورید الا به این درخت نزدیک نشوید. نکته مهم اینجاست که نهی آدم از نزدیک شدن به درخت، آن نهی مولوی نیست..
نهی مولوی دستوری که اگر انجام ندهی به گناه افتادی منظور این نهی نیست. منظور نهی حرام و اینها نیست! نهی ارشادی است، نهی صرفا برای آزمودن در برابر فریبهای ابلیس است. خدا به آدم توضیح نداد اگر از این درخت بخوری چی می شود، توضیح نداد گفت فقط نخور..
بنده هم حـق ندارد از مولا بپرسد و دلیل بخواهد! البته بپرسد و ‌دلیل بخواهد حرام نیست گناه نیست. نه حرام هست و نه گناه! پس هیچ اشکالی ندارد، ولی خُب شرط عبودیت کامل بودنش این است که بدون چون و چرا هر چه مولایت گفت بپذیری. اینجا بود که خدا نهی کرد.
حالا شیطان می خواهد برای گمراهی بیاید، شیطان برای گمراه ساختن بشر از عبودیت پروردگار (چون گفتم شروع با توحید و علم، الان برعکسش می خواهد) یکسری ابزارها می خواهد. قرآن با بیان داستان آدم و حوا می خواهد برخی از این ابزارهای شیطان را برای ما بگوید. یعنی می خواهد بگوید شیطان پدر شما حضرت آدم را این طوری..‌ این طوری.. فریب داد پس حواستان جمع باشد که شما را هم فریب ندهند.
ابزارهای شیطان برای فریب حضرت آدم و حوا:
۱- بهره گیری از خواسته ها و امیال و هوا و هوسهای انسان.
«فَوَسْوَسَ إِلَیْهِ الشَّیْطانُ قالَ یا آدَمُ هَلْ أَدُلُّکَ علی شَجَرَهِ الْخُلد وَ مُلْکٍ لا یَبْلی» [۱۲۰/طه]شیطان وسوسه اش کرد و گفت ای آدم آیا تو را به درخت جاویدان و ملکی زوال ناپذیر راهنمایی بکنم؟ از نیازهای فطری هر انسانی چه هست؟ جاودانگی و خلود. من دوست دارم جاودانه باشم چه در دنیا، چه در شهرتم، در پستم، در قدرتم.
شیطان هم برای فریب حضرت آدم از این نیاز فطری آدم دقیقا آمد استفاده کرد و به آدم نوید زندگانی جاودان داد، چون در یک آیه دیگر می گوید پروردگارتان شما را از این درخت منع کرد تا مبادا از فرشتگان و یا از جاودانان باشید.
۲- دومین ابزار شیطان بی تجربگی است.
آن درخت ممنوعه مرز عبودیت بود، ملاک بقا و یا اخراج از این جنت همین یک درخت بود. یعنی خدا گاها آدم را با یک چیزی آزمایش می کند مرز این است. بنابراین ابزار شیطان هم برای فریب آدم باید همین درخت باشد. وقتی خدا ملاک را برای عبودیت یک چیز مشخص کرد پس شیطان هم برای اینکه انسان را از عبودیت خارج کند باید روی همان ملاک سرمایه گذاری بکند.
پس کار آدم بسیار راحت است و کار برای شیطان بسیار سخت است. آدم فقط باید یک کار را انجام بدهد تا مسیر بهشت بودنش را فراهم بکند.‌ شیطان کارش این قدر سخت است که باید فقط از یک مسیر بیاید آدم را فریب بدهد.
آن چیزی که به شیطان کمک کرد یک چیز بود بی تجربگی حضرت آدم! شیطان برای فریب حضرت آدم باید خوردن از آن درخت را.. اولا صحبت هایم گفتم یک ضد ارزش را بیاید به یک ارزش تبدیل کند.
دقیقا در همین فضای امروز جامعه ما هم همین است. برای رضا خان یک زمانی شیطان آمد حجاب را بی ارزش کرد و بی حجابی را ارزش کرد. برای پسرش محمدرضا شاه آمد یک روزی ارتباط با غرب را با ارزش نشان داد. برای پادشاهان قاجار یک روزی آمد وام های کلان گرفتن از روسیه و سفر به کشورهای خارجی را و تنها گذاشتن مردم را ارزش نشان داد.
یعنی شیطان کارش همین است بی ارزش ها را با ارزش نشان می دهد. آمد خوردن از آن درخت را به یک ارزش تبدیل کرد. بی تجربگی آدم در باور به این فریب برای شیطان خیلی کارساز بود.
پس این که مدام می گوییم باید تاریخ بخوانیم، از تاریخ عبرت بگیریم، از تجربه قدیمی ها استفاده کنیم اینجاست، خواندن تاریخ این خوبی ها را برای من و شما دارد. بیهوده نیست که خدای متعال داستان خلقت را می آید از آغاز نقل می کند.
می گوید چیزی که باعث می شود از مرز عبودیت آسان و سهل من به مرز عبودیت سخت و دشوار وارد بشوید بی تجربگی انسان است. هر کسی در این عالم از تجربه ها بهره ببرد عبودیتش و رسیدن به خدای متعالش آسانتر است و هر چه این بی تجربگی ها بیشتر بشود و به تجربه ها بی توجهی بکند عبودیتش سخت تر خواهد شد.
شیطان آمد برای حضرت آدم سوگند خورد که من خیر خواه شما هستم، و برایشان سوگند خورد که «لَمِنَ النَّاصِحِین» من نیک خواه شما هستم. حضرت آدم هم تا به حال قسم دروغ به خدا نشنیده بود بنابراین با شنیدن این قسم، به قسم خورنده اعتماد کرد و از میوه آن درخت خورد.
پس اعتماد کرد، چرا⁉️ چون تا به حال کسی نیامد به آدم قسم دروغ نخورد. با این قسم دروغ آدم را فریب داد و آدم هم بی تجربه بود نمی دانست ممکن است کسی پیدا بشود قسم دروغ به خدا هم بخورد. ولی چون اولین بار بود که چنین چیزی می شنید به همین خاطر با بی تجربگی خودش به قسم شیطان اعتماد کرد و بی تجربگی حضرت آدم دومین ابزاری بود که شیطان از آن استفاده کرد و آدم را فریب داد.
ما گفته بودیم اولین شیوه ی شیطان برای اینکه انسان را فریب بدهد بهره گیری از خواسته ها و امیال انسان است.
ما یکسری نیازهای فطری و خواسته ها و علاقه های فطری داریم مثل جاودانگی دوست داریم عمرمان زیاد بشود، مثل زیبایی دوست داریم زیبا جلوه کنیم، شهرت، ثروت، قدرت.. شیطان از اینها برای فریب دادن ما استفاده می کند.
مثلا از بحث جاودانگی استفاده کرد برای فریب دادن حضرت آدم، این درختی که خدا گفت نخور این درخت برای این است که جاودانه می شوی. قبلا هم عرض کردیم طبق حدیث امام رضا (ع) این درخت علم اهل بیت بود که اگر علم اهل بیت را داشته باشی به جاودانگی می رسی. جاودانگی معنوی بیشتر منظور است. حضرت آدم را از طریق جاودانگی فریب داد.
اما شیطان بعضی ها را از طریق شهرت فریب می دهد مثل اسکندر مقدونی دوست داشت جهان گشا بشود‌، شهرها و کشورها را می گرفت با خونریزی های فراوان. مثل پادشاهان باستان ما!  پادشاهان باستان ما یعنی زمان قبل از اسلام ساسانی، هخامنشی، اشکانی.. ممکن است خوبی هایی هم داشته باشند اما همه ی آنها یک ویژگی داشتند برای اینکه جلوی قدرت بقیه را بگیرند بقیه را می کشتند حتی اگر پسرشان بوده باشد، حتی اگر برادر یا پدرشان بوده باشد.
عده ای را شیطان با ثروت فریب می دهد مثل قارون، بعضی ها ثروت برایش مهمتر از شهرت است حاضر است مشهور نباشد ولی ثروتمند باشد. قارون دنبال شهرت زیاد نبود ولی زیاد دنبال ثروت بود و اینطوری از راه ‌خدا دور شد. بعضی ها را هم شیطان فریب می دهد به خاطر همین ثروت حتی کارشان را به ربا و دروغ می کشاند.
روی بحث قدرت می آیی فریب های شیطان بیشتر است! فرعون برای رسیدن به قدرت حتی ادعای خدایی کرد، هارون الرشید برای اینکه به قدرت برسد خیلی از شیعه ها را کشت یعنی شیطان از طریق قدرت مردم را خوب فریب می دهد.
همچنین انوشیروانی که متأسفانه در تاریخ به او می گویند عادل! اصلا هم عادل نیست، طبق نظر برخی از تواریخ ده هزارتا و طبق نظر بعضی از تواریخ هشتاد هزار نفر از مزدکیان و پیروان آیین مزدک را در یک نصف روز کشت به خاطر اینکه نکند که آنها به قدرت برسند. ببینید قدرت آدم را به کجا می رساند!!
آتش کشیدن تخت جمشید توسط اسکندر که می خواست انتقام آتش کشیدن اتن توسط خشایار شاه را بگیرد. نادرشاه افشار که برای رسیدن به قدرت حتی چشم فرزند خودش را کور کرد،
آقا محمدخان قاجار که حتی برادران خودش را کشت، محمد علی شاه قاجار که برای رسیدن به قدرت مجلس را به توپ بست جلوی اراده مردم ایستاد. محمد رضا شاه که برای رسیدن به قدرت آن ننگ هفده شهریور را به راه انداخت و مردم را کشت.
حالا بحث انقلاب را بگوییم، نمایندگان مجلس ششم که برای اینکه همچنان در قدرت بمانند جلوی رد صلاحیت شدن توسط شورای نگهبان را گرفتند، تحصن کردند، کشور را به آشوب کشیدن تا خودشان روی قدرت باشند. ببینید شیطان از طریق قدرت چطور مردم را فریب می دهد. و در حال حاضر هم ایام انتخابات که می شود عده ای نماینده مجلس، عده ای کاندیدای ریاست جمهوری وعده های دروغ می دهد تا همچنان در قدرت بمانند. یعنی شیطان یکی از ابزارهایش که گفتیم خواسته هاست بحث قدرت است.
دومین حربه شیطان که در جلسه های قبل بحث کردیم بحث بی تجربگی ست، این زرنگی شیطان می آید از یک ابزار راه فریب خوبی می سازد، چطور؟
شیطان وقتی می خواست حضرت آدم را فریب بدهد یک راه بیشتر نداشت همان درخت ممنوعه، ابزار دیگری نداشت. کار برای حضرت آدم آسان بود ولی برای شیطان کار سخت بود. اما قضیه برعکس شد شیطان از این زرنگی استفاده کرد. الان ابزارها زیاد است اما شیطان آن زمان با یک ابزار کار خودش را انجام داد از بی تجربگی آدم شروع کرد.
خدا می گوید «وَ عَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء» ما اسماء را به آدم گفتیم، یعنی آدم علم داشت تجربه نداشت یعنی خدا می خواهد بگوید به علم خودت نناز، درست است علم نیاز است اما تجربه هم نیاز است ببین و از حضرت آدم عبرت بگیر! علم داشت اما تجربه نداشت و به خاطر بی تجربگی گول شیطان را خورد. مسجود ملائکه بود اما چون تجربه نداشت گول شیطان را خورد. خدا اینجا اهمیت تجربه در آیات قرآن را به ما نشان می دهد.
امام خمینی از تجربه آیت الله کاشانی که نتوانست خوب موفق بشود و از تجربه مشروطه که اختلاف بین مردم و علما افتاد استفاده کرد وگرنه به همان سرنوشت دچار می شد. تجربه نشان داده اگر از تجربه استفاده بکنید پیروز هستید.
تجربه نشان داده که آمریکا و اروپا قابل اعتماد نیستند. تجربه نشان داده که تفرقه ای که بین خود علما در مشروطه افتاده بود نتوانسته بود برای کشور مفید واقع بشود. حتی برخی جاسوس ها را در زمان مشروطه به برخی علما نزدیک کردند تا جایی که وقتی میرزای شیرازی حکم تحریم تنباکو را داد یکی از علما که نامش را نمی خواهم ببرم و مشهور هم هست این حکم را قبول نکرد و علنا تنباکو می کشید.
تجربه ی سال هشتاد و یک تا هشتاد و سه زمان آقای خاتمی به ما نشان داد که اروپا قابل اعتماد نیست، در آن زمان آقای حسن روحانی مسئول مذاکرات ما بود با کشورهای انگلیس و فرانسه و آلمان داشت قرار داد می بست قرار داد هم بست ولی زدند زیرش! پس تجربه نشان داده اروپا قابل اعتماد نیست که دوباره می خواهید از اینها تضمین بگیرید. نه آمریکا قابل اعتماد است نه اروپا! از این تجربه ها استفاده نشود کار به شکست می رسد.
بی تجربگی کار را به جایی می رساند که از بهشت هم انسان اخراج می شود مثل حضرت آدم. پس هر کسی در این دنیا تجربه اش بیشتر بود قطعا عبودیت و اطاعت خدایش هم بیشتر می شود. شیطان از بی تجربگی حضرت آدم استفاده کرد قسم دروغ خورد، حیا را از حضرت آدم گرفت که آن عورتش معلوم شد. حیا و هویت را از حضرت آدم گرفت.
پس عـدم استفاده از تجـربه فقط بیرون رفتند از بهشت نیست حتی کار به بی هویتی و بی حیایی هم می کشد. ما از تجربه غرب در نشر بی حجابی و نشر آرایش و امثال اینها.. استفاده کنیم آنها این راه را رفتند کارشان به بن بست خورد به بن بست رسیدند پس الان وقتش هست که ما از این تجربه غرب استفاده کنیم راهی که آنها رفتند و در این راه شکست خوردند ما دیگر این راه بی حجابی و امثال اینها را دیگر تکرار نکنیم تا کار ما به شکست برسد.
آنهایی که دلباخته غرب هستند که غربی ها بیایند در ایران فلان می شود.. از تجربه استفاده کنند که غربی ها رفتند وارد هند شدند اما زبان هند را تغییر دادند، الان الجزایر همچنین، کشورهای آفریقایی همچنین، اکثرا زبانشان فرانسه و انگلیس و پرتغالی است به خاطر همان استعمارهایی که شده بود. در هند مردم همچنان به مجسمه های انگلیسی احترام می گذارند، از این درد بالاتر که الان سربازان انگلیسی نیستند اما همچنان به آن مجسمه ها احترام گذاشته می شود.
دوستان ما چون بحث های تاریخی را متأسفانه نمی خوانند از این زمینه ها مغفول واقع شدند. کتابی است به نام ″صلحی که همه ی صلح ها را بر باد داد″ راجع به تجزیه عثمانی بعد از جنگ جهانی اول است حتما این کتاب را بخوانید تا بدانید کار اگر به کشورهای غربی بیفتد کار یک کشور مسلمان به کجا می رسد و باید بله قربان گو باشد. تاریخ به انسان عبرت می دهد حواسمان جمع باشد بی هویت نشویم.
من اینجا یک گله ای را بکنم از بعضی از بچه مذهبی های ما که برای دفاع از اسلام جوری دفاع می کنند که انگار ایران قبل از اسلام هیچ چیزی نداشت و زباله دان بود، نه اینطوری هم نیست! از آن طرف افراط هم نمی کنیم ایران قبل از اسلام همه چیز داشت و بعد از اسلام ما بدبخت شدیم،
نه افراط، نه تفریط.
تمدن ما بالای پنج هزار سال است جالب اینجاست که آریایی ها حدود سه هزار و پانصد، سه هزار و هفتصد سال قبل ایران آمدند، قبل از اینکه آریایی ها بیایند در ایران تمدن ایلامی داشتیم.
آقای ولایتی در کتابهای سیر تاریخی که می نویسد تاریخ ایران کهن و معاصر در جلد اول وقتی بحث تمدن ایلامی را مطرح می کند عکس هایی را می آورد که نشان از علم پزشکی و حتی علم جراحی و حتی بالاتر چشم مصنوعی در آن زمان بود شاید برایتان جالب باشد، حتی قبل از آمدن آریایی ها.. پس فکر نکنیم ایرانی ها بی هویت بودند.
از آن طرف گله بکنیم از این کوروش پرست ها که چرا شما تمدن ایران را فقط می کنید دو هزار و پانصد سال از هخامنش به این طرف، مگر ما قبل از هخامنشی ها مادها را نداشتیم در کار نظامی موفق بودند توانستند لشکر تدوین بکنند. مگر ما قبل از اینها ایلامی ها را نداشتیم؟ چرا ایران هویتش را فقط می کنید دو هزار و‌ پانصد سال⁉️
پس ما هم از افراط های برخی از مذهبی هایمان گله داریم در بحث تاریخ ایران باستان، هم از تفریط های برخی از عزیزانمان! در زمان ساسانیان هم که نقدهایی به آنها وارد است اوایل ساسانیان خوب بودند مخصوصا در زمان اولین پادشاهشان اردشیر بابکان و دومین پادشاه شاپور اول. در زمان شاپور اول بود که بیمارستان جندی شاپور تأسیس شد. بیمارستانی که آن زمان حتی اروپایی ها نداشتند، ایرانی ها این تمدن را داشتند.
بله ایرادهای مهمی در زمینه ساسانیان، اشکانیان و هخامنشیان هست اما نمی توانیم بگوییم همه آنها سیاه بود. یک وقتی بی هویت نشویم. هویت اسلامی خودمان را هم از دست ندهیم که بسیاری از ضعف هایی که ایران باستان داشت اسلام آمد برطرف کرد.
ما در برجام از سه تجربه استفاده نکردیم، دومین ابزار فریب شیطان بی تجربگی بود، آمد در برجام هم ما را فریب داد حالا اینجا شیطان در لباس آمریکا و اروپا تمثل پیدا کرد. اگر از سه تجربه استفاده می کردیم در برجام شکست نمی خوردیم،آن تجربه ها چه بود⁉️
تجربه گوش ندادن به حرف مولا و امام امت که هر جا گوش ندادیم شکست خوردیم. اینجا هم همین است به حرف رهبری که این همه گفت خوش بین نیستم عمل نشد و شکست حاصل شد.
تجربه مکر و حیله گری دشمن. که اگر مکر و حیله گری دشمن را خوب متوجه می شدیم و هم ابزار دشمن را می فهمیدیم از این تجربه استفاده می کردیم کار به اینجا نمی رسید.
از این تجربه استفاده نکردیم که ایستادگی در برابر دشمن همیشه نتیجه می دهد. یعنی اگر ما از این تجربه تاریخی استفاده می کردیم که هر بار جلوی دشمن بایستی پیروز خواهی شد هیچ وقت زیر بار قرار داد برجام نمی رفتیم و نظرات خودمان را به دشمن تحمیل می کردیم.
به عنوان یک تجربه تاریخی یک موضوع مهمی که شاید تا به حال نشنیده باشید خدمت شما عرض می کنم. تا به حال جایی شنیده بودید که امیر کبیر هم برای مذاکره رفته بود مثل همین برجام! بعید می دانم که شنیده باشید.. نمونه مذاکرات، مذاکرات ارزنه الروم که یکی از شهرهای دولت عثمانی بود، قضیه مذاکرات چه بود⁉️
از زمان صفویه به این طرف درگیری هایی بین ایران و دولت عثمانی رخ داده بود (عثمانی آن زمان یعنی ترکیه و عربستان و عراق و فلسطین و اردن..) سر مرزها همیشه دعوا بود از مرزهای خرمشهر بگیر تا مرز ترکیه! اولین تجربه مذاکرت ما شد مذاکره ارزنه الروم (دوتا مذاکره ارزنه الروم داشتیم مثل همین برجام که شده بود مذاکرات ژنو و لوزان و برجام، این هم همین است)
اولین مذاکره ارزنه الروم در سال ۱۲۳۷ هجری قمری شروع شد. فتحعلی شاه آن زمان رهبر ایران بود. شرایطی را به پادشاه عثمان گفت، گفت ما اینها را می خواهیم اما پادشاه عثمانی قبول نکرد. نکته جالب اینجاست فتحعلی شاه در آن زمان در اوج قدرت نظامی بود و عثمانی در آن زمان در ضعف بود و فتحعلی شاه حواسش به این قدرت نظامی ایران نبود که اگر این قدرت نظامی ایران را می پذیرفت دیگر پادشاه عثمانی جرأت نمی کرد پذیرش قطعنامه فتحعلی شاه را قبول نکند.
پادشاه عثمانی گفت من اینها را قبول نمی کنم و یک قرار داد دیگری داد به فتحعلی شاه و متأسفانه توسط فتحعلی شاه قبول شد.‌ آیا این قضیه در برجام تکرار شد یا نشد⁉️ ما قوای نظامی خودمان را ضعیف فرض کردیم گفتیم اگر برجام قبول نشود به ایران حمله می شود و متأسفانه این قرار داد ننگین امضاء شد و در زمان فتحعلی شاه هم دقیقا همین طور بود به قدرت نظامی ایران توجه نشد به ضعف دشمن توجه نشد زیر بار قرار داد ننگین ارزنه الروم اول رفتیم.
در ۱۲۳۸ هجری قمری قرارداد ارزنه الروم اول امضاء شد، آب نبات داد و طلا را از ما گرفتند، دقیقا عین برجام می گویم عبرت تاریخی اینجاست! به ایران امتیاز داده شد در قرارداد ارزنه الروم اول، امتیاز چی بود؟ اینکه ما یک کمی از صادرات شما را به کشورهای دور و بر مدیترانه تسهیل می کنیم بعد هم به مردم اجازه می دهیم به راحتی بیایند به عتبات کربلا و نجف رفت و آمد بکنند، همین!
خطوط مرزی ما باز هم مبهم بود و هنوز مرز ما مشخص نشد و معلوم نبود خرمشهر برای چه کسی است؟ اروند رود برای چه کسی است؟ ببینید خاک ما را گرفتند چه چیزی دادند؟ این مرزها که معلوم نشد باعث شد در سال ۱۲۵۴ تقریبا شانزده سال بعد از قرار داد اول روسیه و انگلیس فشار آوردند به دولت عثمانی و‌ دولت عثمانی هم به ایران حمله کرد. وقتی مرز مشخص نباشد، وقتی قرار داد ضعیف بسته بشود همین می شود.
محمدشاه قاجار وقتی هرات را گرفته بود فرماندار بغداد به خرمشهر حمله کرد خرمشهر را گرفت مردانش را کشت و زنانشان را اسیر کرد. تجربه تلخ تاریخی اینجاست. ما برای چه بعد از فتح خرمشهر در جنگ تحمیلی سال ۱۳۶۱ دوباره جنگ را ادامه دادیم؟ چون مرزها هنوز مشخص و معلوم نبود عراق قبول نکرده بود مرزها مشخص بشود.

استاد احسان عبادی

قسمت سیزدهم


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *