شرایط ظهور از دیدگاه قرآن کریم
مقدمه
با توجه به مطالبی که پیش تر بیان شد، ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیازمند وقوع شرایطی است که برخی از آنها از جانب خدا و برخی دیگر نیازمند فراهم شدن آن به دست انسان هاست.
این شرایط در آیات قرآن و به تبع آن در احادیث بیان شده است.
آنچه در ادامه میآید، شمارش و بررسی شرایط الهی و انسانی ظهور است.
شرایط الهی ظهور
اشاره
گفته شد که برای ظهور امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف شرایطی باید حاصل شود که تحقق برخی از آنها از جانب خدا و برخی دیگر از جانب انسان هاست.
از شرایط انسانی ظهور در آینده سخن خواهیم گفت، اما برخی از مهم ترین شرایط الهی ظهور عبارتند از:
ارادۀ پروردگار
از آموزههای اصیل قرآنی آن است که تمام حوادث جهان به اذن و ارادۀ خداوند به وجود میآید و اگر او نخواهد، هیچ چیزی حادث نخواهد شد.
این همان چیزی است که از آن به توحید افعالی یاد میشود. در حقیقت خواست انسان، نه مستقل از خواست خداوند است و نه برتر از آن، بلکه آنچه انسان میخواهد، اگر مورد خواست خداوند نیز قرار گیرد، محقق می شود.
قرآن کریم میفرماید:”وَ ما تَشاؤُنَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ” ؛ و شما نمی خواهید جز آنچه خداوند، پروردگار جهانیان بخواهد.
چون خداوند، ربّ العالمین است و بر همۀ امور تسلط دارد، پس خواست انسان نیز مشروط به خواست اوست؛ مثل این که در ماشینهای تعلیم رانندگی، دو دستگاه گاز و ترمز وجود دارد؛ یکی زیر پای کارآموز و دیگری زیر پای مربّی. در این ماشین، کارآموز میتواند از گاز و ترمز سمت خود استفاده کند، ولی به شرط آن که مربّی هم بخواهد. یا نظیر چکهای دوامضایی که هریک از دو صاحب امضا میتواند امضا کند، اما اثر و پرداخت چک زمانی است که دیگری نیز آن را امضا کرده باشد.
در وقوع ظهور حضرت ولی ّعصر عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز همین طور است و اگر ما از شرایط ظهور صحبت میکنیم، بدان معنا نیست که ارادۀ مستقلی داریم و در صورت فراهم شدن شرایط، خداوند مجبور است که ظهور را محقق کند، بلکه به این معناست که خواست مردمی در تعلق ارادۀ خدا به ظهور مؤثر است و البته اصل تحقق ظهور به اذن و مشیت پروردگار خواهد بود.
در میان آیات مهدویِ بیان کنندۀ شرایط الهی ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف نیز مواردی یافت میشود که به این مطلب اشاره دارد.
یکی از این آیات، آیۀ نهم از سورۀ مبارکه «صف» است؛ آن جا که میفرماید:(هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون)(تکویر، آیه ۲۹) ؛ او کسی است که پیامبرش را همراه با هدایت و دین حق (به سوی مردم) فرستاد تا آن را بر همه ادیان غالب سازد،گرچه مشرکان آن را خوش نداشته باشند.
در روایات متواتر میخوانیم که پیروزی اسلام بر دیگر ادیان آسمانی، در زمان ظهور حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف تحقق خواهد یافت.
حضرت علی علیه السلام فرمود:
به خداوندی که جانم در دست اوست، هیچ شهر و روستایی باقی نمی ماند، مگر آن که هر صبح و شام صدای اذان و شهادتین در آن شنیده خواهد شد.
تاریخ اسلام، تحقق این آیه را به اثبات رسانده است، زیرا با این که دشمن از طریقِ استهزا و اذیت و شکنجه، محاصرۀ اقتصادی و اجتماعی، تحمیل جنگ ها، توطئههای داخلی منافقان، ایجاد تفرقه میان مسلمانان، به راه انداختن جنگهای صلیبی، ترویج فحشا و منکرات، استعمار نظامی و سیاسی لحظه ای کوتاهی نکرده، ولی اسلام روز به روز توسعه پیدا کرده است. نکته ای که در این آیه وجود دارد، همان اصیل بودن ارادۀ الهی است که با عبارت: «هُوَ الَّذِی»؛ او کسی است که… بر این که اصل تحقق حاکمیت دین حق، متوقف بر ارادۀ حضرت حق است، تصریح دارد.
وجود رهبری معصوم، توانا و آگاه برای جهان
یکی دیگر از شرایط ظهور و حاکمیت حق بر جهان که تحقق آن تنها به دست خداست، وجود رهبری است که توانایی ادارۀ جهان را بر اساس دستورهای الهی و دین حق داشته باشد. شایان ذکر است، وجود رهبر برای مردم ضروری است، خواه نیکوکار باشد یا بدکار و جامعه بدون امام، یعنی هرج و مرج.
حضرت امام علی علیه السلام میفرماید: «لابدّ للناس من امیر برّ کان او فاجر. ٍ» برای پیاده شدن دستورات الهی و حفظ احکام، قدرت و حکومت لازم است و قدرت و حکومت به امام و رهبری لایق نیاز دارد.
اساساً دین و مکتب یا باید هماهنگ با خواستههای درونی و حوادث خارجی و به اصطلاح، رشدآور، رشد دهنده و به روز باشد و یا باید فقط قوانینی مقطعی و خشک باشد که با مرور زمان به دست فراموشی سپرده شده و به اصطلاح ایستا باشد. اگر در کنار مکتب، امامی با شرایط ویژه بود، مکتب از نوع اول، وگرنه از نوع دوم خواهد بود؛
به همین دلیل امام رضا علیه السلام میفرماید:انّ الامامه زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزّ المؤمنین؛ امامت و رهبری حقّ، زمام دین است و مایه نظام بخشیدن به مسلمانان و صلاح امور دنیوی و عزّت مؤمنین است.
حقیقتاً چیزی که بتواند همۀ احتیاجات فردی، اجتماعی، مادی و معنوی کاروان بشریت را تأمین کند، تنها امامت است؛ درست همان گونه که شنا در استخر نیاز به مربّی و ناجی دارد و گذر از دریا نیاز به کشتی و ناخدا.
خلاصه آن که در هر حرکت مادی یا معنوی، چند چیز مطرح است: راه و مسیر؛ وسیله و ابزار؛ هدف و مقصد و نهایتاً رهبر و راهنما.
در این میان، نقش راهنما از همه مهم تر است، زیرا اگر او نباشد هم راه را گم میکنیم، هم هدف را و هم وسیلهها بی جهت به کار میافتد.
امام راهنمای جامعه در حرکت به سوی خداست. اولاً، عالم و آگاه به همۀ قوانین و خواستههای پروردگار و سنتهای الهی در هستی باشد؛ ثانیاً، عادل بوده و تحت تأثیر هواها و امیال نفسانی خویش قرار نگیرد تا بتواند در پیاده کردن احکام الهی موفق باشد.
حال، سؤال این جاست که چگونه میتوان چنین شخصی را شناسایی و به حاکمیت دولت حق منصوب کرد؟
بهترین شیوۀ تعیین رهبر و مقام مسئول در جوامع امروز انتخابات است، ولی شکّی نیست که انتخابات راه حل است، اما همه جا راه حق نیست.
هیچ برهان و دلیل علمی و عقلی، لیاقت، صلاحیت و حقانیتِ شخص انتخاب شده را تأیید نمی کند، گرچه در مقام عمل، رأی اکثریت مورد نظر قرار میگیرد و بهترین راه حل است؛ علاوه بر آن که، این توجه به رأی اکثریت، تنها در مسائل اجتماعی است و در مسائل اعتقادی، رأی اکثریت هیچ ارزشی ندارد وگرنه باید پیامبران دست از دعوت خود برداشته و تابع رأی اکثریت که کافر یا مشرک بودند، میشدند.
چنان که در سورۀ «انعام» میخوانیم:
“وَ إِنْ تُطِعْ أَکْثَرَ مَنْ فِی الْأَرْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنْ یَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنْ هُمْ إِلاَّ یَخْرُصُون“[انعام، آیه ۱۱۵] ؛ ای پیامبر! اگر از اکثر کسانی که روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه میکنند، زیرا آنها تنها از گمان و حدس پیروی میکنند.
بنابراین، در مسئلۀ بسیار حساس و اساسی امامت، که امری اعتقادی است، رأی و انتخاب مردم نقشی ندارد و تعیین آن به عهدۀ خداوند است.
البته بیعتِ مردم با امام، زمینه را برای اعمال حاکمیتِ امام فراهم میکند، نه آن که امام با رأی مردم امام میشود و با اعراض مردم از امامت ساقط میشود.
راستی که انسان محدود با نداشتن علم غیب و اطلاع از آینده و باطن افراد، چگونه میتواند نظر صد در صد صحیحی دربارۀ شخصی داشته باشد؟! مگر انگیزه ها، حالات و عمل کرد انسانها با توجه به شرایط و موقعیتهای مختلف تغییر نمی کند؟ چگونه میتوان با یک سری شناختهای سطحی، سرنوشت رهبری امت را با انتخابات معین کرد؟ آری، انتخابات میتواند راه حل باشد، اما همه جا راه حق نیست.
بنابراین، وقتی مشخص شد که مسئلۀ امامت از اساسی ترین مسائل اعتقادی و عامل هدایت و رشد جامعه است و جامعه نیاز به رهبر دارد، زیرا سقوط و یا رشد جامعه به رهبری آن بستگی دارد، باید بگوییم که تعیین امام تنها از طرف خداست، زیرا امام باید دارای شرایط و ویژگیهایی باشد که جز خدا کسی واقف به آنها نیست؛ از جمله آن که:
امام باید تمام قوانین حاکم بر انسان و هستی را بداند.
امام باید از نتیجۀ حتمی راهی که انتخاب میکند، آگاه باشد.
امام باید در رهبری خود منافع خود را در نظر نگیرد و عوامل درونی و بیرونی محرّک او نباشد.
امام باید از عالی ترین صفات برجستۀ انسانی در حد اعلا برخوردار باشد و ناگفته پیداست که این شرایط در افراد معمولی یافت نمی شود و مردم نیز از وجود این شرایط در افراد بی خبرند.
بنابراین، راه حق در شیوۀ تعیین امام، همان راه تعیین پیامبر است، زیرا ما امامت را همچون نبوت و امام را همچون پیامبر و دلیل نیاز به امام را همانند دلیل نیاز به پیامبر میدانیم و کار امام نیز شبیه کار پیامبر، هدایت و رشد مردم و نشان دادن راه سعادت است؛ بنابراین، همان دلایلی که در بحث نبوت آوردیم، در این جا نیز میتوانیم مورد استفاده قرار دهیم، اگر باور کردیم که امامت، مقامی انتصابی است نه انتخابی؛ بنابراین، در مقابل انتصاب الهی مردم اختیاری ندارند.
از سویی، به دلیل این که همۀ مردم در همۀ زمانها به چنین کسی نیازمندند و چه بسا که سایر شرایط مردمی ظهور فراهم شود، باید فردی در هر زمانی با خصوصیات ذکرشده وجود داشته باشد و آن شخص در زمان ما وجود مبارک حضرت حجت بن حسن عجل الله تعالی فرجه الشریف است که خود او نیز در انتظار فرج و تشکیل حکومت عدل جهانی به سر میبرد.
بر اساس دلایل قرآنی، روایی و تاریخی، یازده امام به دنیا آمده و شهید شده اند، ولی امام دوازدهم پس از تولد به خواست خداوند از دیدگان غایب گشته اند تا هر زمان که خدا بخواهد و مصلحت بداند، ظهور و دنیا را پر از عدل و داد کنند.
استاد ملایی